بسیاری از مباحث جدید بر پیچیدگی مواجهه با پیکرتراشی جدید و درک آن دلالت می کند و از این رو موجب دشواری دسته بندی و جمع بندی ماحصل تلاش های هنری در دوره جدید شده و باعث می شود به این فکر بیفتیم که بر خلاف سنت سبک محور خطی تاریخ هنری که در بهترین حالت شاید بتواند تا دهه های 1990 ـ 1980 م. ادامه یابد، باید بخش جدیدتر هنر معاصر در زمان اخیر، به ویژه در دو یا سه دهه گذشته، را بر اساس «مضامین» عمده مشترکی مورد بررسی قرار داد. به طور حتم بسیاری از آثار قرار گیرنده در سبک های مختلف، با توجه به همین مضامین ساخته شده و در آن با یکدیگر اشتراک دارند. بنابراین به جای دنبال کردن رد سبک هایی که ریشه در هنر مدرن دارند و در بسیاری از آثار پیکرتراشانه اخیر به چشم می خورند، باید به موضوعات و مضامینی توجه کرد که بسیاری را مشغول به خود کرده و موجبات خلق پیکره هایی در سبک ها و شیوه های مختلف را فراهم می آورد.
نویسنده اثر حاضر نیز چنین تصمیمی دارد و در صدد آن است تا طیف وسیعی از آثار مختلف هنر جدید را بر اساس مضامین رایجی از قبیل «بدن»، امر «روزمره»، «نور و صوت»، «طبیعت و بوم شناسی»، «طراحی شدن و دست ساز بودن»، «چینشی بودن» و «استقرار»، معرفی و بررسی کند. البته هر نویسنده می تواند پیکرتراشی را از مجرای مضامین مختلفی مورد بررسی قرار دهد اما باید در نظر داشت که تلاشی که در این جا صورت می گیرد به معنای ارائه دسته بندی جامعی از آثار ارائه شده در دهه های اخیر نخواهد بود. به این صورت هنرمندان بسیاری معرفی شده و شماری از آثار منتخب و چشمگیر ایشان مورد توجه قرار می گیرد و ماحصل ارزیابی آن به خواننده ارائه می شود. آثار گاه در بستر تحولات سیاسی ـ اجتماعی و یا سنت و ذائقه هنری جامعه میزبان خود نقد و تحلیل می شوند و شرایط فرهنگی ـ هنری روز نیز در ارزیابی بسیاری از آفرینشات هنری مورد توجه قرار خواهد گرفت.