0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  دختران بلیط فروش نشر هنر پارینه

کتاب دختران بلیط فروش نشر هنر پارینه

کتاب متنی
فیدی‌پلاس
درباره دختران بلیط فروش
این سه دختر با سرعت نگران‌کننده‌ای بزرگ شدند و مبلمانی که گریس در سال‌های اولیه‌ی زندگی مشترک‌اش خریده بود، خیلی زود داشت درب و داغان می‌شد. اما تا زمانی که این سه بچه در این خانه به تاخت و تاز می‌پرداختند او قصد نداشت مبلمان را عوض کند. به علاوه، برای چنین تجملاتی، مانند مبلمان جدید پول کمی داشتند، هرچند همان‌طور که بچه‌ها بزرگتر شده و برای وسایل او احترام بیشتری قائل می‌شدند، گریس موفق شد در حراجی یک دست مبلمان دست‌دوم گیر آورد. او که پالتوی تیره‌ای به تن کرده و کلاه نمدی به سر داشت، هیجان دادن قیمت پیشنهادی برای یک وسیله و برنده شدن را دوست داشت. در اتاق نشیمن، جایی که اعضای خانواده بیشترین وقت خود را می‌گذراندند، دو طرف اجاق دو صندلی راحتی قرار داشت که کوشش دیگران برای آنکه گریس آن دو صندلی را از آنجا بردارد آب در هاون کوبیدن بود و بس. میز غذاخوری و صندلی‌هایی که پشتی‌شان صاف بود و فرش مربعی‌شکل، همه و همه خریدهای هوشمندانه در سالن‌های حراج بودند.حتا رادیویی که بالای بوفه، نزدیک صندلی گریس قرارداشت نیز دست‌دوم بود. در میان آنها، گریس و مری اتاق‌هایی را که نیاز به بازسازی داشتند از نو رنگ می‌کردند و کاغذدیواری سبز و بادوام را به دیوارهای اتاق نشیمن می‌چسباندند. گریس مثل آنکه بخواهد فتوایی را صادر کند، گفته بود: «اون‌قدری که کاغذدیواری روشن دوده‌های آتیش رو نشون می‌ده این کاغذدیواری این‌طور نیست.» مری یادآور شد: «اما یه کاغذدیواری بژ خوب هم دیدیم می‌تونیم از اون تو اتاق پذیرایی استفاده کنیم. ما از اون اتاق زیاد استفاده نمی‌کنیم. فقط تو موقعیت‌های خاص.» در اتاق پذیرایی گریس، مبلمان سه تکه‌ای با روکش پُرزدار قهوه‌ای روشن و نقش گل بود. سپر گلدوزی شده‌ای در مقابل شومینه‌ی کاشی‌کاری شده قرار داشت و ویترین شیشه‌ای که هدیه‌ی ازدواجش گریس، سرویس چای‌خوری چینی با ارزش او در آن بود. گریس موافقت کرده و گفته بود: «درسته، هرچند گه‌گداری بدم نمی‌آد یه آتیشی توش روشن کنم، خصوصاً زمستون‌ها که هواش تازه بشه.» مری پول‌نگه‌دار بود، اما برای اینکه هر سه دخترش لباس و کفش داشته باشند واقعاً به او فشار می‌آمد. زمانی که پیراهن‌ها، پالتوها و کفش‌ها به میرتل می‌رسید، آن‌قدر کهنه شده بودند که مری اغلب مجبور بود کوتاه بیاید و برای او لباس و کفش بخرد. رز با غُرغُرمی‌گفت: «من باید لباس‌هایی‌که از پگی بهم رسیده رو بپوشم اون‌وقت میرتل مثل پگی لباس‌های نو گیرش می‌آد.» مری با لبخند می‌گفت: «قرار نیست واست لباس نو بخرم. اگه بگیرم دو روز نگذشته پاره و کثیف می‌شن.» «درسته.» رُز مجبور بود قبول کند و با لبخندی شاد همین کار را هم کرد. رز دختری آتش‌پاره، به عبارتی پسر خانواده بود. همیشه در حال خنده بود و همواره دردسر درست می‌‌کرد. به جای آنکه با عروسک و سرویس چای‌خوری سرش به خاله‌بازی گرم باشد با پسرهای خانه‌ی بغلی فوتبال و کریکت بازی می‌کرد. «مری، نمی‌دونم چرا بهش اجازه می‌دی سرِ خود بار بیاد. این دختر آینده‌ی بدی پیدا می‌کنه، از من گفتن بود.» پس، در حالی که پگی از سر وظیفه در خانه کمک می‌داد و میرتل، حتا از همان سن کم، خودش را وقف درس‌هایش می‌کرد، رز آزادانه برای خود می‌تابید. به لحاظ تحصیلات توانایی پگی معمولی بود، اما او تمایلی نداشت بیشتر ازسن قانونی در مدرسه بماند. به محض آنکه به آن سن رسید، تحصیلاتش را ادامه نداد و درغذاخوری کارکنان تراموا کار پیدا کرد. دو سال بعد رز به او ملحق شد و کنار یکدیگر مشغول به کار شدند. این دو دختر در بین همکاران خود وخصوصاً میان راننده‌ها وکمک‌راننده‌های تراموا که به طرز وقیحانه‌ای با تمامی پرسنل غذاخوری قر و غمزه می‌ریختند، معروف بودند. اما در میان این افراد، یک نفر بود که از بقیه ساکت‌تر بود و به نظر می‌رسید چشمش به دنبال پگی باشد. باب دیتون(۲۱) که موهای قهوه‌ای روشن و چشم‌های میشی داشت، مردی متین و مورد اعتماد بود. او زودتر از بقیه انتخاب شده بود تا به عنوان راننده آموزش ببیند و به طور منظم به غذاخوری می‌آمد. او همیشه طوری برنامه می‌ریخت که پگی غذایش را سر میز بیاورد، هرچند درابتدا به نظر ساکت و خاموش و حسابی تودار بود که کمتر بابِ آشنایی را با کسی می‌گشود. رز با آرنج به پهلوی خواهرش زد. «گمونم ازت خوشش می‌آد.» «احمق نباش. اون حتا تا حالا ازم نخواسته باهاش بیرون برم.» «اگه ازت بخواد، می‌ری؟»
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
2.۸۵ مگابایت
تعداد صفحات
451 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۱۵:۰۲:۰۰
نویسندهمارگارت دیکنسون
مترجمسالومه خدابخشی
ناشرنشر هنر پارینه
زبان
فارسی
عنوان انگلیسی
The clippie girls
تاریخ انتشار
۱۳۹۸/۰۵/۰۷
قیمت ارزی
3 دلار
قیمت چاپی
22,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۲.۸۵ مگابایت
۴۵۱ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
4.3
از 5
براساس رأی 4 مخاطب
تلخ ☕️ (1)
حال‌خوب‌کن ✨ (1)
5
75 ٪
4
0 ٪
3
0 ٪
2
25 ٪
1
0 ٪
3 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
5

کتاب خوبی بود جنگ در هر زمان زشت ونا پسند است اما در بدترین جنگ ها هم عشق امیدی است برای زنده ماندن

5

بالاخره این کتابو گرفتم.تعریفشو خیلی شنیدم. ممنون از فیدیبو که تخفیف گذاشتی ❤???

5
حال‌خوب‌کن ✨
انگیزه‌بخش 🚀
سرگرم‌کننده 🧩
تلخ ☕️
پربار 🌳
گیرا 🧲

کتاب خیلی عالی بود

4.3
(4)
حال‌خوب‌کن ✨ (1)
11,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
دختران بلیط فروش
مارگارت دیکنسون
نشر هنر پارینه
4.3
(4)
حال‌خوب‌کن ✨ (1)
11,000
تومان