همه موجودات جهان با موجودیت خود، به ذات واجب تعالی دلالت دارند. ما به هر موجودی نگاه میکنیم، از دو حال خارج نیست؛ یا موجودی است که هستی برای او فی نفسه ضروری و غیر قابل انفکاک از او است که چنین موجودی، واجبالوجود بالذات است، یا به گونهای است که هستی برای او ضروری نیست که چنین موجودی، «ممکن» است و عقل حکم میکند برای تحقق یافتن، باید وجودش را از علتی گرفته باشد. حال به آن «علت» توجه میکنیم؛ اگر آن علت هم ممکنالوجود باشد، وجودش را از علتی دیگر گرفته و به همین ترتیب اگر تا بینهایت ادامه پیدا کند، تسلسل جمعی را به وجود میآورد. از آنجا که غیرممکن بودن این تسلسل (مجموعهای از علل و معالیل بینهایت)، از مسلمات فلسفی و عقلی به حساب میآید، پس سلسله موجودات، به واجبالوجود بالذات منتهی میشود. حکما بر ابطال تسلسل و اجتماع علل و معلولات بینهایت در جهان هستی، ادله فراوانی آوردهاند که در این جا به بیان دو دلیل شاخص اکتفا میکنیم:
برهان اول: برهان فقر وجودی است؛ وجود ممکن، فقیر بالذات است. اگر تمام سلسله موجودات، ممکن و در نتیجه فقیر و وابسته بالذات باشند، چطور ممکن است بدون انتها به غنی بالذات، موجود شوند. در نظر گرفتن تحقق سلسله موجوداتی ممکن که بر وجودی غنی اتکا ندارند، مستلزم تناقض صریح است. به بیانی روشنتر، لازم است فقیر در عین نیازمندی خود که وجودی برایش در نظر گرفته شده و در عین حال این وجود از ناحیه موجودی دیگر به او افاضه نشده، بینیاز از غیر باشد تا بتواند وجود پیدا کند. همچنین اینکه معدوم بالذات، موجود بالذات شود؛ زیرا آنچه از وجود غنی محروم شود، از وجود نیز تهی خواهد شد، در حالی که وجود برای آن مفروض است.
برهان دوم: برهانی است که شیخالرئیس، «بوعلیسینا» در نمط چهارم اشارات و تنبیهات بر ابطال تسلسل بیان میکند. تقریر برهان او چنین است: هر مجموعهای که فرض کنیم ـ چه متناهی و چه غیرمتناهی ـ اگر بخواهد وجود پیدا کند، از سه حالت خارج نیست؛ یا خود این مجموعه به حالت اجتماع، علت پیدایش خود میشود یا بعضی از افراد و اجزا این مجموعه، علت کل مجموعه میشود، یا این مجموعه مستند به علتی خارج از مجموعه باشد. دو فرض اول، مستلزم دور و توقف وجود افراد مجموعه بر خودشان است، پس فرض سوم، پذیرفتنی و صادق خواهد بود؛ یعنی استناد این سلسله موجودات ممکن به امری خارج از این سلسله که خود، واجب بالذات است.
این استدلال برای اثبات خداوند که از وجود موجودات به وجود واجب برسیم، طریقه فلاسفه و حکیمان است.