«من از وقتیکه سنتور زدن آموختهام آدم دیگری شدهام. وقتی غمی به دلم نشسته یا در زندگی عرصه بر من تنگشده باشد سنتور میزنم و حس میکنم که سبکتر میشوم. وقتی به سنتور زدن مشغولم با من صحبت هم بکنند چیزی نمیشنوم و اگر هم بشنوم نمیتوانم حرف بزنم. البته دلم میخواهد اما نمیتوانم». اینها جملاتی است که الکسیس زوربا در بخشی از کتب زوربای یونانی میگوید. زوربای یونانی کتابی کمنظیر و جذاب دربارهی فلسفهی زندگی است که نیکوس کازانتراکیس نویسندهی یونانی قرن بیستم آن را نوشته و در طی سالها این اثر به یکی از مشهورترین آثار ادبیات جهان تبدیلشده است.
زوربای یونانی کتابی است که نیکوس کازانتزاکیس نویسندهی یونانی اهل جزیرهی کرت دربارهی شخصیتی به نام الکسیس زوربا نوشته است. این رمان اولین بار سال 1946 منتشر شد. داستان کتاب، داستان روشنفکر جوان یونانی است که تلاش میکند به کمک زوربای عجیب و اسرارآمیز که زندگی بسیار پیچیدهای را در طی سالیان دراز گذرانده است از زندگی یکنواخت خود که تنها بر اساس کتابهایش شکلگرفته است فرار کند. زوربا انسانی است که همواره در لحظه زندگی کرده و افسوس گذشته و آینده را نمیخورد، او خودش را به دست تجربیات زندگی سپرده و تلاش میکند از آن لذت ببرد. روشنفکر جوان داستان اما هیچگاه خطر نکرده و همواره فلسفهی زندگی را از میان کتابها جستوجو کرده است. تقابل دیدگاه زوربا و او داستان فوق العادهای را برای مخاطب ساخته است.
زوربای یونانی توجه سینماگران را نیز به خود جلب کرده است. چندین بار از روی این کتاب اقتباسهایی انجامشده است. از روی زوربای یونانی در سال 1964 یک فیلم بسیار موفق ساخته شد که مایکل کاکویانیس کارگردانی آن را بر عهده داشت. همچنین سال 1968 یک فیلم موزیکال از روی این کتاب ساخته شد و بی بی سی هم در سال 19933 یک سریال کلاسیک از روی آن ساخت.
داستان در سال 1916 آغاز میشود. راوی داستان که یک جوان روشنفکر یونانی است که چند ماه پس از دوری دوستش، استاوریداکیس که برای کمک به بعضی یونانیان به قفقاز رفته است تصمیم گرفته کتابهایش را کنار بگذارد و شکل جدیدی از زندگی را تجربه کند. او تصمیمی گرفته برای باز کردن معدنی که قبلاً منفجرشده به جزیرهی کرت برود و در میان طبقهی دهقانان زندگی کند. او تصمیم دارد خودش را در کار غرق کند تا شاید تغییری در زندگیاش ایجاد شود. در مسیر به کرت او در کافهای توقف میکند. او درحالیکه مشغول خواندن کمدی الهی دانته است به اطرافش نگاه میکند که مردی به سمتش میآید و مرد خود را الکسیس زوربا معرفی میکند و میگوید که هنرهای بسیاری دارد و مشاغل زیادی از جمله آهنگری و نجاری و... را میتواند انجام دهد. او مرد جوان را با لفظ ارباب خطاب میکند و از او میخواهد که شغلی برایش در نظر بگیرد. جوان جلب شخصیت زوربا میشود و تصمیم میگیرد او را برای سرکارگری در معدن با خود همراه کند. در طول این سفر زوربا تجربیات خود از زندگی را برای مرد جوان تعریف میکند و او بیشتر و بیشتر شیفتهی زوربا میشود.
نیکوس کازانتزاکیس نویسندهی یونانی متولد 1883 است. او در جزیرهی کرت به دنیا آمده است. در زمان تولد او این منطقه هنوز به یونان ملحق نشده بود و تحت نظر امپراطوری عثمانی بود. نیکوس در سالهای بین 1902 تا 1906 در دانشگاه آتن در رشتهی حقوق تحصیل کرد و سپس سال 1907 برای تحصیل در رشتهی فلسفه به دانشگاه سوربن فرانسه رفت. او پس از پایان تحصیلاتش به یونان بازگشت و آنجا مشغول به ترجمهی آثار فلسفی به زبان یونانی شد. او در طول زندگیاش دوبار ازدواج کرد و در چندین شهر و کشور مختلف مانند برلین، ایتالیا، اسپانیا، روسیه و بعدها قبرس، مصر، چک واسلکواکی، چین و ژاپن زندگی کرد. او در زندگیاش تمایلات چپگرایانه داشت و لنین را تحسین میکرد هرچند او هرگز بهطورجدی به یک کمونیست تبدیل نشد اما از اتحاد جماهیر شوروی دیدار کرد و چند مدتی را در این کشور گذراند.
نیکوس کازانتزاکیس بهعنوان غولی در ادبیات مدرن یونان شناخته میشود. نیکوس کازانتزاکیس در 9 سال مختلف نامزد جایزهی نوبل ادبیات شده بود.
کازانتزاکیس مترجم بسیاری از آثار مهم ادبیات جهان از جمله کمدی الهی دانته و گفتوگوی زرتشت و ایلیاد به زبان یونانی است.
از نیکوس کازانتزاکیس آثار بسیار ارزشمندی به جا مانده است که از میان این آثار میتوان به کتابهای «آخرین وسوسه مسیح»، «سفرها»، «برادر کشی» و «مسیح بازمصلوب» اشاره کرد.
زوربای یونانی از جمله کتابهای ارزشمندی است که چندین و چند بار به زبان فارسی ترجمهشده است. تیمور صفری سال 1347 این کتاب را اولین بار به فارسی برگردند. پس از آن نیز محمد قاضی مترجم برجستهی کشورمان آن را در سال 57 ترجمه کرد. این ترجمه را در حال حاضر انتشارات خوارزمی منتشر میکند. محمود مصاحب هم این کتاب را همان سال به فارسی برگرداند. ترجمهی محمود مصاحب از زوربای یونانی را موسسه انتشارات نگاه روانهی بازار کتاب ایران کرده است. انتشارات صوتی آوانامه ترجمهی محمود مصاحب از این کتاب را بهصورت کتاب صوتی و با صدای آرمان سلطان خواه عرضه کرده است.
زوربای یونانی کتاب عجیبی است. برخورد دو دیدگاه و دو شکل زندگی را نشان میدهد. زندگی در لحظه مسئلهای است که در این کتاب به آن توجه شده است. این کتاب را همهی آدمها باید بخوانند همهی آنهایی که درگذشته غرقشدهاند و همهی آنهایی که نگرانی آینده زندگیشان را مختل کرده است باید این کتاب را بخوانند. آدمهایی که خودشان را پشت تلی از کتاب پنهان کردهاند باید زوربای یونانی را در دست بگیرند. شاید این کتاب تلنگری برایشان باشد که از دنیای کتابها به واقعیت پناه ببرند و تجربه کنند. این کتاب برای آنهایی که نگران افکار دیگران هستند هم حرفهای خوبی دارد. این کتاب به یاد آدمی میاندازد که تنها یکبار زندگی میکند و چیزهایی که میتواند تجربه کند آنقدر زیادند که نباید فرصتی برای فکر کردن به این که دیگران چه نظری دربارهی ما دارند وجود داشته باشد. شخصیتی که کازانتزاکیس به ما معرفی میکند یک مرد آزاد است که میتواند جرقهی رهایی از تشریفات زندگی را در ذهن هر یک از ما روشن کند.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب زوربای یونانی اثر نیکوس کازانتزاکیس با ترجمهی محمود مصاحب است. خرید و دانلود کتاب صوتی این اثر در همین صفحه ممکن است.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 887.۱۵ مگابایت |
مدت زمان | ۱۶:۰۷:۲۸ |
نویسنده | نیکوس کازانتزاکیس |
مترجم | محمود مصاحب |
راوی | آرمان سلطان زاده |
ناشر | آوانامه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۱۰/۲۴ |
قیمت ارزی | 10 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
من کتاب رو سه بار خوندم، ولی به خاطر صدای آقای سلطان زاده دوباره فایل صوتی رو خریدم. واقعا عالیه. دوستانه بگم افراد مذهبی تندرو و اونایی که کتب مورد علاقشون امثال ملت عشق و من پیش از تو هست، از این کتاب خوششون نخو اهد آمد.
بالاخره امروز تمومش كردم شايد بعد از حداقل چهار يا پنج ماه بعد از شروع كردنش! زورباي يوناني از اون كتاب هاييه كه بايد خيلي صبر داشت براي خوندنش، مثل نيمه اول كتاب بيگانه كه اون هم تموم كردنش سخت بود! منتها هردوي اين ها جزو كتاب هايي هستن كه بعد از خوندن كاملشون شما مطمئنا آدم قبلي نيستيد و خيلي از عقايدتون رو عوض ميكنه، يه ديد تازه اي بهتون ميده. اگر دنبال اتفاقات خيلي ويژه و هيجان انگيزي در رمان هستين نخونيد. ضمن اين كه اين رمان ديد خاصي رو در قبال مسائلي مثل مذهب، وطن و زن داره كه ممكنه به شدت باهاش به مشكل بخورين ولي اگه بتونيد تمومش كنيد احتمالا يه تغييري رو تو عقايدتون بديد. البته برخلاف خيلي از دوستان به نظرم رمان زن ستيزانه نيست بلكه يكي به نعل ميزنه و يكي به ميخ! يه جاهايي خيلي در لفافه به برتري زن ها تو يه سري موارد اشاره ميكنه كه اصولا مردها فاقد اون هستن، مثل عواطف مثل رحْم و... داستان عالي، ترجمه فوق العاده عالي و روان و جذاب، راوي هم كه مثل هميشه فوق عالي.
انتخاب کتاب که صرفا بخاطره اسم آرمان سلطان زاده بود و لا غیر خوانش هم که دیگه گفتن نداره، عالیه، کمتر ازین هم نمیشه از جناب سلطان زاده توقع داشت. هر چی بیشتر با تفکرات زوربا آشنا میشدم،اعصابم بهم میخورد ،جدا که فقط به سه چیز اهمیت میداد غذا و شراب و زن ...غذا و شراب برای شکم و زن برای زیر شکم...از طرز تفکرش در مورد زن بدم اومد...ماده سگ،مادیان،پشه،عینا کلمات زورباست...تنها چیزی که به ذهنم می رسید این بود که از مردمان سرزمین زئوس بیشتر ازین نمیشه توقع داشت.هر چی کتاب پیش میرفت می دیدم نه...واقعیت تاریخ همین،نوع نگاه به زن همین ،من چرا دارم کتمان میکنم و یا تلاش دارم قضیه رو جور دیگه فرض کنم،این جا بود که کتاب واقعا برام جذاب شد بشدت...نوع دیدگاهش به دین،زندگی جالب بود...گرچه بنظرم از دیدگاه روانشناسی کیسی مملو از بیماریهای روانی بود به قول خود زوربا یه تختش کمه و علاقه داره چرت و پرت بگه. در کل لذت بردم از کتاب
گفتنیه که اگه با دیدگاه اجتماعی امروز با داستان مواجه بشین کاملا ازش متنفر خواهید شد چون فوق العاده زن ستیزانه است. اما بهتره خودمون رو وارد فضای فکری و تاریخی خود رمان کنیم و با شعور امروزی نخونیمش. البته... معتقدم همین مواجهه منفی هم خودش آموزنده است...
من این کتاب را دو بار خوانده ام ولی نتوانستم جلوی وسوسه بار سوم به صورت شنیداری آن مقاومت کنم نیکوس کازانتزاکیس نویسنده مورد علاقه من است زیرا تمام راه هایی که یک انسان در طول زندگیاش میتواند طی کند را طی کرده است و تمام ابعاد فکری انسانی را درنوردیده است زمانی ملی گرا و ناسیونالیست بوده است و کتاب آزادی یا مرگ یادگاری از آن دوران است زمانی یک عارف و نیمه قدیس بوده است و کتاب قدیس آسیزی یا سرگشته راه حق یادگار آن دوران است در دوره ای کمونیست بوده است و کتاب گزارش به خاک یونان مربوط به آن دوره است و در انتها رسیده است به زوربای یونانی و فلسفه رندی و در زمان حال زندگی کردن که اوج تکامل بشری از نظر روانشناسی است. کتاب عالی است و گوینده کتاب آقای سلطان زاده سنگ تمام گذاشته است و بهتر از این نمیشود! کتاب را بخوانید ، گوش کنید و آرام آرام زیر زبان خود مزه مزه کنید که گنجی گرانبها است نوش جانتان !
من وسطای کتاب هستم . به نظرم کتاب خوبی برای شروع واسه افرادی مثل من که زیاد اهل مطالعه نبودن نیست. پر از توصیفات ادبی و داستان به کندی پیش میره. به نظر من بیشتر به درد اهالی ادبیات میخوره. اگر مثل من لیست بلند و بالایی از کتاب های نخونده دارین از این شروع نکنید.
مثل هر کتاب دیگری جنبه های مثبت و منفی داشت البته از دیدگاه شخص من. باید فراموش نکنیم که نویسنده هر چیزی که به قلم تحریر در میاورد درست مطلق است، نه. باید جنبه های مثبت و آموزنده ی کتابها را بتوان استخراج و استفاده کرد. این کتاب نگاه متفاوتی را از دو دید کاملا مجزا به زندگی به تصویر کشیده. زوربا شخصیتی هست که عمری گذرانده و تجربه های زیادی داشته و تا لحظه مرگ در طلب و کام گرفتن از زندگی است و نکات آموزنده زیادی ازین شخصیت میتوان آموخت در حالی که رفتارهای اشتباهی نیز از وی سر میزند که خواننده بخوبی متوجه میشود و این یعنی هیچ انسانی کامل مطلق نمیتواند باشد. تنها نکته آزاردهنده کتاب برای من ضد زن بودن آن و نگاه ابزاری به زن بود که این نگاه در اکثر کتابهایی که نویسنده مرد است وجود دارد حتی نویسنده های امروزی. در کل کتاب ارزشمندی هست
راوی، فرهنگ شرق است و زوربای یونانی نمادی از فرهنگ غرب. زوربای یونانی میخواهد فرهنگ خود را بر راوی غالب کند و او را در خود فروببرد. در ابتدا، راوی، مقاومت میکند؛ اما کم کم سست میشود، شک میکند، خود را میبازد و به زوربا غبطه میخورد و سرانجام خود نیز چنان زوربا در شهوات دنیایی غرق میشود و خود را به فنا میدهد. خانم هورتانس، نتیجه فرهنگ غرب است. زنی سرخورده و افسرده که همه چیز خود را از دست داده. حتی جوانیاش را. دیگر به چشم مردان، زیبا نمینماید. او تنها و طرد شده در بستر بیماری از دنیا میرود. این فرهنگ غرب است که به زنان این چنین آسیب میزند و مردان را این چنین ملتذذ و غرق در خوشی میکند. هورتاس در پیری تنها میماند و زوربا در پیری همچنان به دنبال عیش و نوش و بیبند و باری.
فیلم زوربای یونانی هم ساخته شده و موسیقی متن معروفی داره. در جریان داستان به ذهن خیال پرداز و متفکر راوی دسترسی داریم که توصیفات ظریفی از تجاربش رو در اختیارمون میذاره. همون طور که انتظار میره در این رومان یونانی بارها و بارها در خلال وقایع روزمره شاهد گفتگوهایی با چاشنی پرسش های فلسفی رو به رو هستیم. روند داستان گاهی کسل کننده و گاهی جذب کننده ست. متاسفانه نگاه به زن در این کتاب نگاه از بالا به پایینه. دو جای داستان که به توصیف مرگ دو تن از شخصیت ها میپردازه تکان دهنده و متاثرکننده است با این وجود راوی پس از زمان کوتاهی دوباره به زندگی عادی خودش برمیگرده که به شخصه برای من عجیب بود.
با توجه به کتابهای دیگر نویسنده ، هدف کتاب رو بیشتر میشه م توجه شد . زن ستیزی پوسته ی ظاهری و سطحی خوانش کتاب میتونه باشه ولی در بطن آن که خوب اندیشه کنین بیشتر به تجربه گرایی و قطعیت عمل پرداخته و اعتقاد به هر آنچه انجام میدهد و قاطعانه مبارزه برای رسیدن به آن. ناگفته نماند بیش از هرچیز گویش نمایشنامه وار جناب سلطان زاده که به زیبایی بجای شخصیتهای داستان با تفاوتی جالب سخن می گوید شنیدنی ست و بر جذابیت اثر می افزاید.