درباره آموزش، دین، و گفتمان اصلاح فرهنگی در دوران قاجار
مدرنسازی چیست؟ به پیروی از ماکس وبر، میتوان مدرنسازی را فرایند عقلانی کردنی دانست که در آن دست کم میتوان چهار حوزه جداگانه اما به هم پیوسته را مشاهده کرد. در اقتصاد، پیگیری عقلانی سود و بهرهکشی از کارِ به ظاهر آزاد به پیدایش سرمایهداری مدرن منجر شد. در حقوق، کدگذاری یا سامانبندی عقلانی برای فعالیتهای کارآفرین، یک محیط قابل پیشبینی و اعتماد به وجود آورد. در زندگی فکری و شخصی، اشکال جدید اندیشه علمی و خویشتنداری عقلانی پدیدار گشت. و بالاخره در کشورداری، مدیریت دولتی را یک دستگاه دیوانسالار با مدارج مشخص، حوزههای کارشناسی، و شایستگیهای تحصیلی بر عهده گرفت.
سودمندی مفهومسازی گسترده وبر از مدرنسازی هم در تأکید آن بر عقلانی کردن به مثابه هدف اصلی و مشخص مدرنسازی، و هم کارآیی این مفهوم به عنوان الگو نهفته است. از آنجا که عقلانی کردن مستلزم تحول حقوقی، اداری و اقتصادی، و همینطور اجتماعی و فکری است، میتوانیم سبب اهمیت اصلاحات بنیادی را توضیح دهیم و در عین حال بر اهمیت «ویژگیِ» مدرنسازی تأکید ورزیم. این ویژگی مهم است و به طور عِلّی تأثیر متقابل دارد، و شاید به واقع بر عقلانی کردن اداری، حقوقی و اقتصادی مقدم باشد.
همچنین روشن است که آموزش در فرایند مدرنسازی و عقلانی کردن نقش محوری دارد. آموزش در هر جامعهای چندین نقش کلیدی ایفا میکند. از یک سو، میراث فرهنگی را انتقال میدهد و زنده نگه میدارد، و ارزشها و باورهای اجتماعی را تثبیت میکند. آموزش عالی سبک زندگی و هنجارهای رفتاری مورد پذیرش نخبگان اجتماعی و فرهنگی را مینمایاند و جا میاندازد. آموزش ابتدایی ارزشهای اساسی و آداب و رسوم اجتماعی را به اکثریت کودکان مدرسهای القا میکند. بنابراین، نظام آموزشی را در تمام سطوح غالبا و به درستی وسیله انتقال سنت و اخلاق به شمار میآورند.
از سوی دیگر، آموزش میتواند عامل تغییر و تحول باشد. در فرایند مدرنسازی، آموزش، کارورزی و مهارت فنی جدید را برای نظام اداری و فنآوری در حال پیشرفت فراهم میآورد. آموزش میتواند، با گزینش و جهتدهی استعدادها به سوی فرصتهای شغلی تازه، وضع موجود را به هم بزند و تغییرپذیری اجتماعی را افزایش دهد. از همه مهمتر، آموزش میتواند آرمانهای فرهنگی جدید را القا کند و همچون شالودهای بنیادی برای نخبگان نوظهور حرفهای و اجتماعی به کار گرفته شود.