کتاب فلسفه همچون سیاست فرهنگی درواقع چهارمین مجموعه مقالات اوست که انتشارات کمبریج آن را منتشر کرده و آخرین کتاب ریچارد رورتی است. مقالات این کتاب مربوط به ده سال پایانی عمر رورتی بوده و در نتیجه پختهترین استدلالها و بازتوصیفهای رورتی را شامل میشود. این کتاب در مقایسه با سه مجموعهی قبلی، کمتر به مسائل فنیِ فلسفی میپردازد و زبانی کمابیش سادهتر دارد. البته برای پژوهشگران جدی آثار رورتی، پیامدهای پراگماتیسم یا فلسفه و آئینه طبیعت شاید شروع بهتری باشد ولی برای مخاطب غیرآکادمیک شاید بهترین کتاب رورتی به شمار رود که هم چندان وارد جزئیات فلسفی نمیشود و هم فشردهای از آرای رورتی در طیف بسیار وسیعی از موضوعات را در بر میگیرد. خواننده در این کتاب با برجستهترین استدلالهای رورتی در فلسفهی اخلاق، ذهن، زبان و علم (هرچند خود رورتی به سودمندی چنین رشتههایی باور ندارد ولی برای برقراری ارتباط میان این کتاب و سایر کتابهایی که خواننده مطالعه کردهاست، ناچار به استفاده از برخی قراردادهای معمول هستیم) مواجه میشود که از موضعی متفاوتتر از سایر فیلسوفان ارائه شده است. با مرسومترین الفاظ چنین میتوان گفت که نوپراگماتیسم رورتی در این مقالات به شکل تلفیق نوداروینیسم با پراگماتیسم دیویی جلوه میکند. اما رورتی در این کتاب کمتر به استدلالهای بهاصطلاح فلسفی معمول میپردازد و بیشتر با درک ژرفی که از تاریخ غرب دارد و با تکیه بر احساسات و تجربیات مشترک انسانی استدلال میکند. چنین احساسات و تجربیاتی را یکایک ما در تصمیمگیریهای اخلاقی حس کردهایم اما ارتباطی میان آنها و اخلاق کانتی نیافتهایم و اینک رورتی این بیربطی را دقیقتر ترسیم کرده و جایگاه این اصول برآمده از فلسفههای اخلاق گوناگون را در زندگی روزمره نشان داده و درعینحال واژگانی برای تصمیمگیریهای اخلاقی در اختیار خواننده قرار میدهد که میتوانند مفیدتر باشند و بسیاری از دوراهیهای اخلاقی را برطرف سازند.
این کتاب را شاید بتوان فرافلسفیترین کتاب رورتی خواند. برخلاف مجموعه مقالات قبلی، در این کتاب او که اینک جایگاه مستحکمی در فلسفهی معاصر یافته و چندین کتاب مشترک با منتقدانش به چاپ رسانده است، کمتر به دفاع از خود در برابر اتهاماتی همچون نسبیگرایی و پسامدرنیسم میپردازد. درعوض موضع فرافلسفی خود را با تفصیل شرح میدهد و خواننده درمییابد برچسب ضدواقعگرایی یا ایدهآلیسم به فیلسوفی که دوگانهی واقعگراییـ ضدواقعگرایی را مفید نمییابد، از چه اشتباهاتی ناشی شده است. رورتی در این کتاب در وجه سلبی سعی دارد نشان دهد که بسیاری از مسائل فلسفی از توصیفی قدیمی و اینک ناسودمند ناشی شدهاند، توصیفی که روزگاری به سیاست فرهنگی یاری میرساند ولی امروزه کارکرد خود را از دست داده است. در وجه ایجابی نیز میخواهد نشان دهد که فرهنگی پسامتافیزیکی و پساشناختشناسانه، بحثهای سیاسی و اجتماعی و اخلاقی را چگونه پیش خواهد بُرد و چگونه برخی مسائل بحثبرانگیز امروزی را حل یا منحل خواهد کرد.