«احمد زیدآبادی» در کتاب «بهار زندگی در زمستان تهران» خاطرات زندگیاش را در دوران جوانی تعریف میکند. او این کتاب را در ادامهی کتاب «از سرد و گرم روزگار» نوشته است. زیدآبادی با توجه به زندگی دشوار و پرفراز و نشیبی که از سر گذرانده، حرفهای زیادی برای گفتن دارد. طرفداران وفادار این روزنامهنگار مبارز، هنوز در انتظار انتشار جلد سوم این مجموعه خاطرات هستند. او از چهرههای محبوب دنیای روزنامهنگاری و فعالیتهای سیاسی است که به پاس فعالیتهایش به «شرف اهل قلم» معروف شده است.
کتاب بهار زندگی در زمستان تهران شرحی از خاطرات و وقایع زندگی احمد زیدآبادی در دوران دانشجویی و فعالیتهای روزنامهنگاریِ بعد از آن است. زیدآبادی به عنوان یکی از حرفهایترین خبرنگاران ایران، با همان نگاه دقیق و تیزبین همیشگی، وقایع را بهخاطر دارد و آنها را تعریف میکند. به نظر میرسد که جلد اول این مجموعه، «از سرد و گرم روزگار»، کیفیت و جذابیت بیشتری دارد، با این حال با خواندن هر دو جلد است که میتوان پیام نویسنده را در بارهی زندگی و شرایط دورانهای مختلف دریافت کرد. زیدآبادی در کتاب اولش، از دوران کودکی و نوجوانیاش میگوید. از تمام محرومیتها و سختیهایی که کشیده تا به دانشگاه تهران برسد. و از همینجا روایت کتاب دوم شروع میشود.
کتاب فقط شرح زندگی و احوالات زیدآبادی نیست. او در این کتاب از افرادی حرف زده که شاید کمتر شناخته شدهاند، اما از چهرههای برجستهی اجتماعی و سیاسی دوران خود بودهاند. در واقع او در کتابش توانسته تصویر جدیدی از شرایط جامعه در دههی 60 و 70 به مخاطب نشان دهد. زیدآبادی خیلی از رویدادهای سیاسی را با احتیاطی زیرکانه تعریف کرده، اما چیزی را از قلم نینداخته است. او در این کتاب، مانند سایر آثار خود توصیفات دقیقی از وقایع میدهد که چندان هم ملالآور نیستند و باعث جذابیت نوشتههایش میشود. زیدآبادی حتی کوچکترین و پیشپاافتادهترین ماجراها را هم با دقت و جزییات زیادی نوشته است. انگار هر یک از همین حوادث ساده حلقهی گمشدهی سلسله حوادثی است که جریان کلی زندگی این نویسنده را ساخته است. زیدآبادی در این کتاب میگوید که چطور در خیلی از جمعهای دانشگاهی یا اجتماعی از طرز تفکر و برداشتهای دیگران از مسائل روز جامعه شگفتزده میشده و تلاشش برای بیدار کردن دیگران، چندان سودی نداشته است. عاقبت چنین تفاوتهای فکری و رفتاری، تنهایی و انزوایی اجباری است که جامعه به او تحمیل کرده است.
روایت کتاب یکدست نیست؛ گاهی به تعریف خاطره میگذرد و گاهی سیال ذهنی میشود که برداشت شخصی نویسنده را از افراد و جریانات بازگو میکند. خاطرات ساختار مشخصی ندارند و گاهی پراکنده و بدون پایان هستند. که البته تمام این داستانها و خاطرات در کنار هم، کتابی یکدست و هماهنگ ساخته است. زبان زیدآبادی در این کتاب، بسیار روان و خوشخوان است. او با صداقت همه چیز را تعریف میکند و مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد. در جای جای کتاب رگههایی از طنزی ظریف هم وجود دارد که فضای کتاب را عوض میکند و خواندن آن را چندان ملالآور نمیکند.
احمد زیدآبادی یکی از برجستهترین روزنامهنگاران و تحلیلگران سیاسی است. او با داشتن دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تهران، یکی از بهترین کارشناسان مسائل اسراییل هم شناخته میشود. با وجود این، او در سال 88 محکوم به شش سال زندان و پنج سال تبعید شد. همچنین از انجام هر فعالیت سیاسی و تحلیل جریانات سیاسی و اجتماعی تا پایان عمر محروم شد. زیدآبادی در حالی که در سال 90 در زندان به سر میبرد، برندهی جایزهی آزادی مطبوعات جهانی از سوی یونسکو شد. همچنین بنیاد بینالمللی مطبوعات در اتریش، در سال 96 جایزهی قهرمان آزادی مطبوعات جهان را به این روزنامهنگار اهدا کرد. به دلیل مبارزات و تلاشهایی که زیدآبادی برای آزادی مطبوعات داشته است، به او لقب «شرف اهل قلم» را دادهاند. گفته میشود استقبال از خاطرات این نویسنده و روزنامهنگار آن قدر زیاد بوده که جلد سوم مجموعه خاطرات زیدآبادی هم به زودی منتشر میشود.
برای من دورهای از آوارگی شروع شد. به واقع هر شب را در گوشهای اتراق میکردم. مسجد کوی دانشگاه تهران، مسجد خوابگاه دانشگاه صنعتی شریف در خیابان زنجان، و مهمانی پیش دانشجویان آشنا در خانههای کرایهای و یا خوابگاههای دانشجویی از جمله جاهایی بود که شبها را در آن جا سپری میکردم. یک روز مجید رضایی را که در رشته پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شده بود، در محیط دانشگاه دیدم که سخت آشفته حال و نگران به نظر میرسید. گفت خوابگاه به او ندادهاند و جایی برای مطالعه حجم عظیم درسهایش ندارد. او پیشنهاد داد که اتاقی دو نفره را در یک جای آبرومند مثل هتل با هم اجاره کنیم تا بلکه بتوانیم به درس و مشقمان برسیم. به او توضیح دادم که تمام پول همراهم کفاف کرایه یک شب هتل را هم نمیدهد، وگرنه چه پیشنهادی بهتر از این! درحقیقت، تمام پول همراهم برای یک ترم حدود پانصد تومان بود که بخشی از آن را هم هزینه مسافرخانههای میدان توپخانه و چهارراه سیروس و میدان راه آهن کرده بودم. به مجید پیشنهاد کردم که آن شب با هم به مسجد خوابگاه دانشگاه صنعتی برویم، چون جایی گرم و کموبیش خلوت است. مجید در آن جا توانست چند ساعتی درس بخواند و این خود روحیهاش را بهتر کرد.
چند روز بعد به مجید رضایی در پارک هتل در خیابان حافظ، که به صورت خوابگاه درآمده بود، جا دادند و خیالش از این جهت راحت شد. محسن برهان هم که در رشته مکانیک دانشکده فنی قبول شده بود، بدون خوابگاه به سر میبرد. او البته خویشان نزدیک و پولداری در تهران داشت، اما ترجیح میداد که جایی را کرایه کند. در همان زمان یکی از همشهریهایمان به نام مصطفی شهیدی، که در تهران ساکن بود، اتاقی را در پشتبام خانهای کلنگی در نزدیکی خیابان جمالزاده کرایه کرده بود و محسن اغلب به آن جا میرفت. من هم چند شبی مهمان آنها شدم. در آن جا محسن به من پیشنهاد داد که به اتفاق هم در همان حدود اتاقی را کرایه کنیم. همان عذری را که برای مجید رضایی آورده بودم، در پاسخ به پیشنهاد محسن برهان تکرار کردم. او سرانجام با دو هم کلاس اصفهانیاش اتاقی در همان محله اجاره کرد. دو دانشجوی اصفهانی اصرار داشتند که دو روز آخر هفته را که به اصفهان میرفتند کرایه ندهند! محسن البته خود را زرنگتر از آن میدانست که تسلیم این قبیل درخواستها شود.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۵۵ مگابایت |
تعداد صفحات | 272 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۹:۰۴:۰۰ |
نویسنده | احمد زیدآبادی |
ناشر | نشر نی |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۰۶/۲۰ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 140,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
کتاب بهتر از جلد اول شروع شد و امیدوار بودم کششی تا انتها داشته باشد، اما به مرور فهمیدم مواردی که در جلد اول باعث ناامیدی از کتاب شد و در جلد دوم هم کم کم به چشم می آید، چیزی خاص کتاب قبلی نبوده و در روش نگارش و روایت و طرزفکر نویسنده وجود دارد به زبان دیگر، از یک طرف نویسنده جزئیاتی بسیار زیاد و غیرمرتبط در جای جای کتاب بیان می کند که به ذهن خواننده می آید که مانند تکه های پازل هستند و در آینده با مشخص شدن ارتباطات، روایت کامل می شود اما این اتفاقی است که هیچوقت نمیفتد و نویسنده انگار فکر می کند آن جزئیات، جذابیت یا معنایی که برای خودش دارند را برای دیگران هم دارد یا اینکه ما از درون ذهن وی خبر داریم! اما نکته مهمتر، تلاش چندباره و تکراری همانند جلد اول از یک سو برای برجسته کردن تفاوتهای خودش با دیگران و از طرف دیگر سطحی و بی ارزش دانستن افکار دیگران است تا جاییکه هرجا حرف از مخالفت و تفاوت فکری خودش با دیگران میزند، میتوان حدس زد که در ادامه قرار است افکار سطحی دیگران را بخوانیم و با نویسنده همراه شویم. در مواردی به صراحت می گوید "هم کلاسی هایم به تدریج پی بردند که افکار متفاوتی در سر دارم. از این رو برخی از محافظه کار ترین آنها دوری را بر دوستی ترجیح دادند" یا "سخنان مهرداد برای جمع تکان دهنده و به نوعی هراس آور بود، اما من بدون آنکه تحت تاثیر قرار گیرم از او پرسیدم که توجه به این نوع کارها چه ضرورتی دارد؟" و در مواردی دیگران را خوار می پندارد مانند این طلبه که "به نظرم هنوز درسش را تا حد شرح امثله هم ادامه نداده بود ولی با اعتماد به نفسی بی نظیر هرچه به ذهنش میرسید بی دریغ بر زبان جاری میکند" غافل از اینکه این نقد فراموش کرده که خودش بدون داشتن تخصص و سواد لازم، اینگونه بی پروا دیگران را نقد می کند. در ادامه بجای متفاوت دانستن خود از عبارت "احساس تنهایی" استفاده می کند. مثلا "احساسی از فاصله و بیگانگی و به خود وانهادگی و تنهایی پیدا کردم. با خود اندیشیدم آیا من بیش از اندازه سخت گیرم یا دیگران بیش از حد سهل گیر و بی تفاوت؟ این احساس تنهایی را مدتی بعد در جمع کاملا متفاوتی هم تجربه کردم". که همان حرفها و متفاوت دانستن خود است در لباسی دیگر در کل، چنین مواجهه ها و تجربه هایی باعث شد تا از ادامه مطالعه منصرف شوم و قبل از رسیدن به نیمه کتاب، برخلاف عادت همیشگی ام از به اتمام رساندن کتاب و اتلاف وقت دست بردارم
کامنت نوشتن و نظر دادن بی مورد و نقدهای بی اساس نوشتن بر یک اثر پدید خوبی نیست که متأسفانه باب شده . مشاهده میشود که بر یک اثر نقد ترجمه می خورد . حال آن که ترجمه مشکل ندارد و خواننده زمینه و آمادگی خواندن اثر را ندارد و یا خواندن آن اثر ملزم به خواندن پیش زمینه های دیگر است ، مکرر مشاهده می شود که پای ترجمه آثار فلسفی ، که مترجم آن با پنجاه سال تحقیق و تدریس و ترجمه سر و کار داشته ، و دارای نظریه علمی در سطح جهانی می باشد ، نظری طبع میشود که شگفتی ساز است ، نقد های مستعجل و بی ارزش . کتابی که ده سال ترجمه آن طول کشیده ، به طرفة العین نقد ضعف ترجمه می خورد . اشکالی ندارد اساتید لطف بفرمایند ترجمه بهتر ارائه و ما هم حمایت می کنیم . کتاب خاطرات که قابل نقد نیست ، وقایعی از زندگی یک شخص توسط خودش ارائه شده . مگر خاطرات شما را نوشته که کم و کسر دارد ؟ و یا رمان می خوانید که جذابیت دارد یا ندارد ؟ زندگی یک آدم مثل بقیه ... ادعایی نکرده !
این کتاب از این جهت که برخی از اتفاقات و حوادث زمان خود را روایت کرده است خوب و قابل قبول بود اما از نظر داستان نویسی ایرادات بسیاری داشت.. روایت داستان کاملا گزارشی و خبری است، بدون شناخت خاصی از زید آبادی با خوندن ۲۰ صفحه از کتاب می توان متوجه شد که نویسنده کتاب حتما خبرنگار است .. مهمترین خصوصیتی که زندگی نامه باید داشته باشد بیان خصوصیات و تفکرات شخصی فرد است که از دید همه پنهان بوده و فقط خودش می داند و خدای خودش.. اما در این کتاب حتی یک پاراگراف درمورد تفکرات خصوصی نویسنده حرفی زده نشده و فقط وقایعی که در طول روز، ماه یا سال برای نویسنده اتفاق افتاده، گزارش واحر روایت شده است. مشکل بعدی نوشتن تمامی اسامی است که نویسنده در زندگی خود با آنها برخورد داشته، انگار فضایی برای به رخ کشیدن حافظه پیدا کرده که این کار خودش باعث سردرگمی خواننده شده.. و در آخر باید بگم داستان به بدترین شکل پایان نویسی شده.. انگار بقیه مطلب اشتباهی چاپ نشده باشد.. در هر حال بهتر بود اقای زید آبادی قبل از انتشار این کتاب کمی دوره داستان نویسی ادبی می گذراندند و بعد دست به قلم برای نوشتن زندگی نامه اش می شدند
شلخته و نامنسجم. یکی از بیکیفیتترین و خستهکنندهترین زندگینامههای خودنوشت که خوندهم. انگار زیدآبادی نشسته و هرچی از جوونیش توی دهه شصت یادش اومده رو نوشته بیتوجه به این که این همه جزییات نیمجویده و (تاکید میکنم) نامنسجم ممکنه برای خواننده ملال آور باشه. انگار یه احساس دینی هم داشته به هممحلیها و همکلاسیها و همخوابگاهیها و بقال و چقال و پاسبون و بزاز که اسم تکتک شون رو توی خاطراتش بیاره.
تو قسمت معرفی کتاب باید درمورد موضوع کتاب، نویسنده، و... توضیح داد نه اینکه بخشی از کتابو بذارید، چون تو نمونه میشه قسمتی از کتابو خوند
کتاب بی سر و ته و پراکنده و تیکه پاره . آنقدر اسامی مختلف شما در کتاب میبینید که فکر میکنید هر کدام قرار است نقشی پررنگ داشته باشن ، ولی ۹۵ درصد همان یک بار است . به هیچ چیز پرداحته نشده و نویسنده مانند کسی که به عمد و بی وقفه از هر دری پرکنده سخن میگوید نوشته است. هیچ کششی وجود ندارد و کتاب با ریتم پایین و نا منظم بدون این که شما رو درگیر موضوع خاصی بکنه پیش میره .
روایتهای جذابی بودن، اما انسجام کافی نداشتن و بهویژه جاهایی که سانسور شده بود، متن رو مبهم میکرد. شاید نویسنده خواسته حرفهایی رو یواشکی بزنه، طوری که به کسی برنخوره. غلطهای تایپی هم بهوفور به چشم میخورن! انگار ناشر میخواسته کتاب رو عجلهای چاپ کنه. از نشر نی بعید بود. منتظرِ ادامه کتاب در جلدهای بعد میمانیم.
این از جلد اولش هم کسالت بارتر بود. خیلی خیلی طول کشید تا بتونم تمومش کنم. تعداد اسامی دوستان و آشنایان نویسنده بیش از حد بود. طوری که این حس رو به خواننده القا می کرد که نویسنده برای ادای دین یا مورد تفقد قرار دادن فلان آشنا ، از او در کتابش نام برده. فقط معدود گریزهای نویسنده به تاریخ معاصر خاطراتش جالب بود.
بسیار روال خستهکنندهای داره با اینکه خوب همه چیز را توضیح میده ولی نمیشه نه اسمش رو بیوگرافی گذاشته چون خیلی از مسائل را کامل توضیح نمیده شاید بنا بر مصلحت، و نه میشه کتاب داستانی گفتش چون سطحی و حوصله سربر هستش . منتظر قسمت سوم هستم تا شاید ماجراهای زندان رفتن به فهم این دوره تاریخی کمک کنه
به خوبی جلد اول خاطرات نبود، ولی خوب بود. شخصیت ها مثل سپیده کاشانی و حاج بخشی و ... رو نمی شناختم که این کتاب باعث آشنایی با آنها شد. خیلی راجع به فضای اون سالها صحبت نمیشه، دستش درد نکنه. میریم برای جلد سوم