كتابهایی که با سبک اتوبيوگرافي (خود زندگینامه) نوشته میشوند، خوانندههاي خود را با سرگذشتهاي واقعي نویسندگانشان آشنا ميكنند و ميتوانند دريچههاي تازهای برای مخاطب بگشایند. آگاهی از تجربهی گرانبهاي افراد موفق در هر حوزهای میتواند مانند يك نقشهي راه عمل كند. اين در حالي است كه بسياري از چهرههاي شناختهشده تمايلي به بازگو كردن زندگي و سرگذشت شخصي خود -چه در قالب زندگينامه خودنوشت و چه به شكل گفتوگو- ندارند و ترجيح ميدهند زير و بم زندگيشان براي طرفداران و منتقدانشان پنهان بماند. خواندن زندگينامهی افراد مطرح نشان ميدهد كه لزوما از ابتدا و در بستر خانواده، شرايط مطلوب و مناسبی براي موفق شدن اين افراد وجود نداشته است و بعضی از آنها با زحمت و پشتكار فراوان پلههاي موفقيت را در زندگي خود طي كردهاند و حالا به جايي رسيدهاند كه جامعه آنها را در فهرست افراد موفق نام میبرد.
احمد زیدآبادی، روزنامهنگار و فعال سیاسی موفقی است که منتقدان و همفکران زیادی دارد. او در کتاب از سرد و گرم روزگار با نثری روان و صریح، زندگیاش را در موقعیتهای مختلف شرح داده است.
اتوبيوگرافي يا خودزندگينامه گونهاي از ادبيات نوشتاري است كه نويسنده، سرگذشت و زندگیاش را به قلم خود مينويسد. خودزندگینامهها فرمهای نوشتاري گوناگونی دارند و گاهي ممکن است مانند کتاب «تعلیمات هِنری آدامز» به قلم «هنری آدامز» از زاويه ديد سومشخص نوشته شوند. كتابهاي خودزندگینامه تفاوت كمي با کتابهای خاطرات دارند. اين كتابها معمولا بهوسيلهي سياستمداران نوشته ميشوند.
احمد زيدآبادي بهعنوان يك فعال سياسي از سرد و گرم روزگار را در قالب يك اتوبيوگرافي نوشت. زيدآبادي در مقدمهي اين كتاب مينويسد كه تمام تلاشش را كرده تا صادقانه و بيريا دوران زندگياش را براي خوانندههاي كتاب روايت كند. نثر روان زيدآبادي در اين كتاب باعث شده تا بعضي از منتقدان شیوهی روایت او را با قلم «هوشنگ مرادیکرمانی» در کتاب «قصههای مجید» مقايسه كنند.
از سرد و گرم روزگار سرگذشت زيدآبادي از ابتدا تا پايان دوران كودكياش است. كتابي كه برخلاف انتظار خود نويسنده به سرعت محبوب و در کمتر از دو سال، يازده بار تجدید چاپ شد. زيدآبادي برای شرح دادن زندگی پسربچهای که در فقر و محرومیت بزرگ شده و با تلاش و پشتکار، خود را به دانشگاه تهران رسانده است، نثری روان انتخاب کرده است که باعث میشود مخاطب، روايت او از زندگي پرفراز و نشيبش را تا پایان دنبال كند.
روايت زيدآبادي گاه مخاطب را میخنداند، گاه میگریاند و گاه به فکر فرو میبرد. این ویژگی باعث میشود كساني كه علاقهمند به سرگذشت احمد زیدآبادی روزنامهنگار و فعال سیاسی هستند، زير و بم زندگي پرماجراي او را از زبان خودش بخوانند. علاوه بر اين، كساني كه آشنایی زيادي با اين فعال سياسي ندارند، ميتوانند كتاب از سرد و گرم روزگار را بهعنوان يك رمان خودزندگينامهي جذاب بخوانند.
بعد از استقبال مخاطبان از اين كتاب، زيدآبادي در فاصلهي كوتاهي جلد دوم از مجموعهي سرگذشتنامهي خود را با نام «بهار زندگی در زمستان تهران» منتشر كرد. این کتاب سرگذشت نویسنده از زمان ورود به دانشگاه تهران، ازدواج، آغاز فعالیتش در روزنامهی «اطلاعات» تا شروع کار او بهعنوان مدرس علوم سیاسی در دانشگاه امام حسین در سال ۱۳۷۲ است.
زیدآبادی در بخشی از یک مصاحبه درباره روند رویدادها در کتابش گفته است: «جلد دوم در سال ۷۲ تمام میشود. یعنی زمانیکه من به دانشگاه امام حسین میروم که سربازی را بگذرانم. بعد به روزنامه «همشهری» آمدم. تا دوم خرداد و اتفاقاتی که پیش میآید و در ادامه تا ۱۷ مرداد سال ۱۳۷۹ که زنگ خانه را میزنند و ماموران دادستانی مرا به زندان میبرند». به نظر میرسد این کتاب چندین جلد است و مخاطبان باید منتظر چاپ آنها باشند.
علاوه بر امکان خرید و دانلود کتاب از سرد و گرم روزگار در قالب نسخه pdf، نسخه صوتی اين كتاب هم در سايت فيديبو براي دانلود و خريد آنلاين در دسترس علاقهمندان است.
احمد زیدآبادی روزنامهنگار و نویسندهي ایرانی در سال 1344 در «زیدآباد» از روستاهای توابع سیرجان در استان کرمان به دنیا آمد. دوران کودکی را در همین روستا سپری کرد و پس از آن به همراه خانواده راهی سیرجان شد. او در مقطع کارشناسی در رشتهي علوم سیاسی دانشگاه تهران پذیرفته شد و به تهران آمد. کارشناسی ارشد و دکترای خود را هم در همین دانشگاه سپری کرد. علاقهی زیادش به مسائل خاورمیانه باعث شد تا موضوع «دین و دولت در اسرائیل» را برای تز دکترایش انتخاب کند.
او به تدریج در این حوزه متخصص و صاحب نظر شد. فعالیت حرفهایاش در روزنامهنگاری را با روزنامهي «اطلاعات» آغاز کرد و پس از پنج سال به روزنامهي «همشهری» رفت. با آغاز جریان اصلاحطلبی در بيشتر روزنامههایی که به اصطلاح دوم خردادی شناخته میشدند، فعالیت کرد و به روزنامهنگاری مشهور، معتبر و صاحب سبک تبدیل شد.
احمد زيدآبادي دورههای مختلفی را در زندان سپری کرده است که طولانیترین آن در سال ۸۸ بود او پس از تحمل دوران حبس به گناباد رفت و در اوایل دورهي تبعید مشمول عفو قرار گرفت و آزاد شد. احمد زيدآبادي پس از آزادی و لغو محرومیت مادامالعمریاش به نویسندگی روی آورد.
احمد زيدآبادي در زمان فعالیتش جوایز متعددی را دریافت کرده که از مهمترينشان میتوان به جایزهی «گیلرمو کانو» از طرف سازمان یونسکو و جایزهی «قهرمان آزادی مطبوعات جهان» از بنیاد بینالمللی مطبوعات اشاره کرد. زيدآبادي کتاب از سرد و گرم روزگار را به روان مادرش و به كساني كه «شرافتشان را از راه خون و طلا به دست نياوردهاند» تقديم كرده است. زیدآبادی علاوه بر از سردوگرم و «بهار زندگی در زمستان تهران»، کتابهاي «الزامات سیاست در عصر ملت – دولت» و «دين و دولت در اسرائيل» را نیز منتشر کرده است.
«نشر نی» يكي از محبوبترين و قديميترين ناشران ايران است كه هر سال كتابهاي زيادي در حوزهی ادبیات، علوم اجتماعی، علوم سیاسی، حقوق، اقتصاد، مدیریت، دین، فلسفه، تاریخ، روانشناسی، علوم طبیعی و هنر راهی بازار نشر ميكند. نويسندگان مهم تاريخ ادبيات ايران و مترجمهاي شناختهشدهي بسياري در طول فعاليت ادبي خود با اين ناشر كار كردند و كتابهايشان را براي عرضه به كتابفروشيها به «نشر ني» سپردهاند.
در سال ۱۳۹۶ کتاب از سرد و گرم روزگار به قلم احمد زیدآبادی توسط این انتشارات منتشر شد.
من به علت آگاهی از مرزهای ایدئولوژیک مورد نظر مطهری، گاهی به برخی اظهارنظرهای افراد مسجدی ایراد میگرفتم و از همین رو، برخی از آنها در گوش دوستان خود با اشاره به من میگفتند: «این بچه ایدئولوژیاش قوی است!»
به واقع، با خواندن آثاری از شریعتی و مطهری در کنار کتابهای مربوط به تاریخ اسلام، عملا نسبت به افراد مسنتر از خود به درک و فهم بیشتر و غنیتری از معارف دینی و غیردینی دست یافتم. برخی از آنها جوانانی بودند که به رغم ادعاهای بزرگشان، حتا یک تاب را از سر حلاوت و حوصله به پایان نرسانده بودند و فقط از این طرف و آن طرف چیزهایی به گوششان خورده بود.
این موضوع قاعدتا نوعی گستاخی فکری و رفتاری برایم رقم زد که بعضا سبب کدورت برخی از افراد هم میشد. با این حال، هنوز درکم از اوضاع و شرایط سیاسی به کلی تیره و تار بود و از این جهت اغلب متاثر از بزرگترهایی بودم که از در دوستی و محبت درمیآمدند.
با این حساب در اوایل سال 58 از نظر سیاسی تحت تاثیر یکی از کارمندان آموزش و پرورش بودم که تقریبا هر روزه به کتابخانهی مسجد میآمد و از سر بیکاری مخ مرا به کار میگرفت. از آنجا که این کارمند دفتردار مدریهی جابری بود، او را از دورهی تحصیلم در آن مدرسه میشناختم. او با آن که از بچههای قدیم مسجد بود، ارادت غریبی به مهندس بازرگان و یارانش داشت و از نوع حکومتداری دولت موقت بیدریغ حمایت میکرد. طبعا من نیز حامی بازرگان شدم بدون آن که از اختلافهای روزافزون آن روزها بین نیروهای سیاسی سردرآورم. حمایتم از مهندس بازرگان ادامه داشت تا اینکه یکی از دانشجویانی که در جریان اشغال سفارت آمریکا در تهران بود، به سیرجان آمد و در جلسهای جریان اشغال سفارت را برای بچههای طرفدار انقلاب در آن شهر تشریح کرد. او ضمن انتقاد از دکتر ابراهیم یزدی، به خصوص صادق قطبزاده را مورد حملهی شدید قرار داد و تاکید کرد که قطبزاده قصد ورود به سفارت برای کمک به آزادی گروگانها داشته است، اما دانشجویان از این حرکتش چنان خشمگین شده بودند که اگر پایش به سفارت رسیده بود به طور قطه او را میکشتند!
من از این سخنان دلگیر شدم و زیرلب، به تمسخر او پرداختم. با این حال، متوجه شدم که افراد حاضر در آن جلسه که عموما بچههای حامی انقلاب بودند، حتا یک نفرشان نظر مخالفی به اشغال سفارت ندارند و در مقابل، دولت موقت بازرگان را هم شکست خورده و نامطلوب میدانند.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۵۳ مگابایت |
تعداد صفحات | 285 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۹:۳۰:۰۰ |
نویسنده | احمد زیدآبادی |
ناشر | نشر نی |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۶/۰۸/۱۷ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
قیمت چاپی | 140,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
روح پراگ میخواندم، داستان اول. خودزندگینامه کلیما و روایتش از اتفاقات کودکی، ترسیم فضا، ارتباطش با مسائل سیاسی و وقایع رخ داده در سالهای بعد. مقایسه اش با این کتاب همه چیز را واضح میکند کتابی ناامید کننده.جدا از حواشی مربوط به نام نویسنده و شهرتش در سالهای اخیر که مسلما در انتخاب اثر برای مطالعه هم بی تاثیر نبوده است، با شرح خاطرات دوران کودکی و نوجوانی نویسنده روبرو میشویم که سرشار از جزئیاتی بیهوده، تلاش جانکاه نویسنده برای متمایز کردن خود از هم سن و سالان و حس خودبرتربینی و تبختر نسبت به همشهریان و دوستان و حتی معلمین و بزرگ سالان است. اگر این روحیه و چنین خاطراتی، نوشتن کتاب زندگی نامه را جایز کنند، هر نوجوانی در ایران می تواند به سادگی هزاران صفحه قلم فرسایی کند و چنین زندگی هایی هم کمیاب نخواهند بود در باب جزئیات بیهوده، از یک طرف، ارتباط و پیوستگی خاطره ها با یکدیگر و با روایت اصلی اثر مشخص نیست و از طرف دیگر، گاهی جزئیات آن قدر بی ربط و زیاد می شوند که نه تنها مطالعه را کسالت بار می کنند بلکه حتی صداقت نویسنده را هم زیرسوال می برند. جزئیاتی که در فصل آخر به اوج خودشان می رسند و از شکسته شدن کوزه ای در خانه و گریه کردن برای آن در فصل اول یا نوع نمره دادن معلمهای دبستان به شرح کولرهای مهمانخانه ها در تهران و برخورد پا به میله ای در ماشین می رسند گاهی هم احساس می شود که نویسنده پنجاه و اندی ساله، افکار فعلی اش را از زبان کودکی در آن سالها بیان می کند که مغلطه ای بیش نیست. مثلا در ده سالگی اش معلم کلاس را نقد می کند که آلوده به تشنج آفرینی فرقه ای بوده است! یا می گوید که معلمهای دوران دبستانش سواد کافی برای ارائه دروس را نداشته اند. و یا در دوازده سالگی می گوید که شیفته بازی شگفت انگیز بازیگران فیلم دایی جان ناپلئون شده است. در دوران دبستان هم تحلیل می کند که افراد شاخص انتخابات امثال سعیدی نژاد و کرانی بودند و به نظر می رسد انتخاباتی بسیار رقابتی در پیش است!" یا کودک پانزده ساله می گوید توهین به دکتر مصدق مرا به قدری خشمگین کرد که تصمیم گرفتم به آنها اعتراض کنم اما همراهانم مانع شدند. مثالهایی از این دست زیادند آزار دهنده ترین بخش های کتاب هم پافشاری فراوان بر متمایز کردن خود از دیگران و القای حس خودبرتربینی و فهمیده تر بودن از همگان است. چند نمونه را برای مثال می آورم: "در حقیقت، من از همان زمان به چیزهایی فراتر از سطح فکر و اندیشه هم کلاسانم و یا برخی از معلمانم می اندیشیدم" "عجیب آنکه لوش فراوان سطح آب توجه احدی جز مرا جلب نکرد و چند بار هم کوشیدم تا توضیح دهم که لوش ها نتیجه مرگ ماهی هاست، کوچک ترین اعتنایی به آن نشد" به همراه سایر مردم برای دیدن شاهپور: "دیدن شاهپور از نزدیک برای من هیجانی نداشت و از همین رو تلاشی برای حضور در جلوی خانه ارباب نکردم" "مدرسه زیدآباد برای من جاذبه ای نداشت زیرا شنیده بودم بچه های آنجا به جای درس به شیطنتهای نوجوانی مشغول اند و معلمان آنجا نیز از نظر سطح سواد و دانش اغلب به پای معلمان شهرها نمی رسند" در پای صحبت کنایه آمیز یک روحانی و عدم فهم بقیه: "من تمام سخنرانیهای شیخ را درک می کرم و متوجه نکته های تلویحی سخنانش می شدم" "با آنکه کارگران ساختمانی عموما روزه نمی گرفتند، من در آن سن هم به روزه گرفتن و هم به کار کردن در تمام روز اصرار عجیبی داشتم" "عملا نسبت به افراد مسن تر از خود به درک و فهم بیشتر و غنی تری از معارف دینی و غیردینی دست یافتم" "با سردی و بی اعتنایی به حرفهایشان گوش دادم و در آخر گفتم که در فضای دیگری سیر می کنم" در فضای اجرای حدود شرعی در ملا عام: "یکی از مسائل مورد انتقادم اجرای حدود شرعی و تعزیرات در ملا عام بود" - از زبان یک کودک "با پیگیری ها و مطالعات تازه، هویت سیاسی مستقلی در ذهنم شکل می گرفت و این به سهم خود مرا در محیط مدرسه و مسجد از دیگران متمایز و به نحوی جدا می کرد" و مصداق های پرشمار دیگر در کل، شاید به جز چند نکته کوچک در باب وضعیت اسفبار مردم حاشیه نشین در قبل از انقلاب که شاید در روزگار فعلی هم تفاوت خاصی نکرده باشد، و نگاه سنتی آنها به مسائل مختلف در زندگی مانند دین و پیشرفت و سیاست، مطالعه کتاب چندان راضی کننده نباشد و برای من از اواسط کتاب تنها به پایان رساندن آن اهمیت داشت. بنابراین، مطالعه آن توصیه نمی شود در طول متن، برای مصادیقی که باعث شد در نهایت به چنین برداشتی برسم کامنت گذاشته ام. شاید تعدادشان زیاد شده باشه و تکراری به نظر برسند و بخاطر آن از خوانندگان عذرخواهی میکنم
اسم احمد زدابادی رو دیدم حیفم امد کتاب رو الکترونیک بخرم میرم کاغذیش رو می خرم . احمد زیدابادی مردی که همه ی زندگیش رو در سال ۸۸گذاشت. شرف ال قلم
ضمن احترام برای آقای زیدآبادی که انگیزه من بودند برای خواندن این کتاب که موضوع آن سرگذشت خودشان تا ۱۸ سالگی است، میزان جزییات بیش ازحد و بی هدف در آن از چارچوب حوصله خواننده بدور است. صفحات آخر را دیگر به صورت سرسری تورق کردم. مثلا نوشتن اینکه در سفر دانش آموزی بین راه زرشک پلو با مرغ خورده شده و مرغ خوب پخته نشده بود و به صاحب رستوران تذکر داده اند و او توجه نکرده از دید خواننده چه اهمیتی دارد؟ حتی به نظرم برای نگارنده هم نبایستی اهمیت داشته باشد. بنظرم ایشان حافظه خود را به چالش طلبیده اند و حتی در این صورت من فکر میکنم درگیر کردن حافظه با این حجم جزییات بی اهمیت جفا در حق حافظه است. انتظارم از ایشان بیشتر از این بود. از دید انعکاس میزان فقری که ایشان و همشهریانشن در دهه ۴۰ و پنجاه درگیر آن بوده اند و برای من به عنوان یک عضو طبقه متوسط مرکز نشین شوک آور و غیر قابل انتظار بود و نیز انعکاس میزان اثری که یک نوجوان در گرایش فکری میتوانست تحت تاثیر محیط بپذیرد، موفق بوده اند.
کافیه اسم نویسنده رو تو گوگل سرچ کنید. همین اسم کافیه که کتاب باید خریداری کرد.
هروقت اسم احمد زیدآبادی رو میبینم یاد این جمله منتسب به دکتر حسابی می افتم که گفته بود"جهان سوم جایی است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند خانه اش خراب می شود" .
این کناب با زبان یک بزرگسال عاقل و بالغ خاطرات بچگی و نوجوانی یک پسر متمایز از هم سالان و هم نسلان را روایت می کند. چهره فقر را بخوبی در ده زادگاه خود و بعدا در شهرهایی که ساکن شده است نشان می دهد که خصوصا برای نوجوانان و جوانان فعلی روشنگر و عبرت آموز است. شاید اگر کمی بیشتر به اشتباهات و خطا های کودکی و نوجوانی اشاره می شد، مفیدتر بود و به خواننده نزدیکتر می شد. ولی یک فاصله و خطوط قرمز و تعارفات معمول ایرانی را رعایت کرده است.
اگر کتاب متعلق به یک نویسنده کمتر شناخته شده بود میشه گفت که یک کتاب خسته کننده پر از جزییات بی ثمر از یک کودکی معمول در شهرهای کوچک ایران است ولی چون نام احمد زیدآبادی بر آن است ما را کنجکاو می کند بخوانیمش تا ببینیم چه چیزی باعث شده این بچه باهوش و کوشا که با فقر شدید بزرگ شده تبدیل به تحلیل گر و روزنامه نگار آگاهی شده که حتی خطر زندان را برای آزادی عقیده تحمل کرده
یکی از بهترین کتابهایی که خوندهام، نثری روان و کتابی بسیار خوشخوان است. چون با خواننده هماستانی هستم خیلی از اصطلاحات برام آشنا و جالب بود و بعضی از اتفاقات را بنده هم به چشم خود دیدهام. نویسنده نحوه زندگی مردم سرزمینمان در گذشته نهچندان دور و مشکلات آنها را به خوبی توصیف و ترسیم کرده و بعد از گذشت چندین سال متاسفانه هنوز هم در قسمتهایی از کشورمان مردم دچار این مشکلات هستند.
دوست عزیزی ضمن خوندن کتاب در بخش های مختلف کتاب کامنت گذاشته و قضاوتش در مورد شخصیت احمد زیدآبادی رو نوشته و به تکرار افتاده.دوست عزیز وقتی کتابی رو دوست نداری برای چی میخونی؟ کم تو فضای واقعی ناسزا بهش گفته نشده.برو به خودش بگو.چه نیازیه ذهن خواننده کتاب رو مشوش کنی.از فیدیبو تقاضا دارم یه نظارتی رو کامنتها بکنه
منم به خاطر خود آقای زیدآبادی مشتاق بودم بخونمش، ولی در کل و فارغ از نام ایشون ، کتاب خوبی بود پر از اطلاعات کمتر عنوان شده از سالهای قبل و بعد از انقلاب از طرف آدمی که صداقتش معلومه و سعی در سیاه و سفید نشون دادن جانبدارانه نداشته ، اتفاقات تلخ و شیرین زمان بچگی شون هم طوری روایت شده که خواننده رو همراه می کنه و گویی داری خودت حضوری اون اتفاقات رو می بینی و لمس می کنی