مانی سینی صبحانهاش را پس میزند و می گوید که به صبحانهاش لب نمی زند! اما کمی بعد وقتی گنجشک، کلاغ، بچه گربه و... از راه می رسند و او بامهربانی قسمتی از سهم خود را به آنها میدهد، حسابی گرسنهاش میشود! ای داد!! آیا حالا توی سینی صبحانهاش، چیزی برای خودش مانده است یا نه؟