رولان بارت فردای روزِ مرگ مادرش، ۲۵ اکتبر ۱۹۷۷، «خاطرات سوگواری» را آغاز کرد. او این خاطرات را با خودنویس، و گاه مداد، روی تکههای کاغذی (کاغذ تحریر معمولی که به چهار قسمت تقسیم میشد) مینوشت.
۱۱ نوامبر ۱۹۷۷
تنهایی= کسی را در خانه نداشته باشی که بتوانی به او بگویی: فلان ساعت به خانه باز خواهم گشت و یا کسی که صدایش بزنی (یا کسی که تنها به او بتوانی بگویی): من اینجام، من آمدم.
۲۵ نوامبر ۱۹۷۷
به چه چیزی نابههنگام میگویم: آن وضعیت افراطی که در آن، مامان، از ژرفای هُشیاری تضعیف شدهاش، در حالی که رنج خود را نادیده میگیرد، به من (که برای باد زدنش روی عسلی کنارش نشستهام) میگوید: «تو آنجا، آنطور که نشستهای راحت نیستی» و بس.
۳ اکتبر ۱۹۷۸
بدون او، همهچیز چه طولانی است.