فرمت محتوا | epub |
حجم | 965.۰۰ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 160 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۲۰:۰۰ |
نویسنده | فومی نوری ناکامورا |
مترجم | پیام غنی پور |
ناشر | گروه انتشاراتی ققنوس |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۵/۰۴/۰۹ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
7️⃣🔺 اول بگم این کتاب رو واقعا دوست داشتم، ولی یه چیزایی هست که نمیشه ازشون چشمپوشی کرد. بهش میدم چهار ستاره از پنج تا. چرا؟ چون ناکامورا توی این رمان یه جورایی توی خط باریک بین «عمیق بودن» و «زیاده روی توی فلسفه بافی» راه رفته. شخصیت اصلی، همون دزدِ بی قرار، خیلی خوب پرداخت شده... انگار خودت رو توی پوستش حس میکنی، مخصوصاً موقع هایی که داره با خودش کلنجار میره، مثلاً وقتی بعد از یه دزدی موفق بازم احساس پوچی میکنه. این بخش ها واقعاً آدم رو میخکوب میکنه. اما یه مشکل کوچیک: بعضی جاها حس میکنم نویسنده داره دور خودش میچرخه. مثلاً توصیفهای طولانی از خیابانهای توکیو یا فکرکردن های بیپایان شخصیت اصلی... آره، فضاسازی عالیه، ولی یه کم کشدار میشه. انگار توی یه روز بارونی نشستی کافه و دارین به همدیگه نگاه میکنین... قشنگه، ولی گاهی حوصله سربر میشه. نکته قوی کتاب همینه که هیچ چیز سیاهوسفید نیست. حتی کارای بد شخصیتها یه جورایی قابل درکه. مثلاً اون صحنهای که دزد اصلی تصمیم میگیره به جای دزدی، به یه پیرزن کمک کنه... اینجور لحظهها به داستان عمق میدن. اما بازم، یه احساس میمونه که چرا نویسنده یه کم بیشتر روی رابطهاش با اون زن مرموز داستان کار نکرده؟ این قسمت برام یه کم نصفه نیمه موند. پایان بندی... بدون اسپویل بگم: غیرمنتظره بود، ولی در عین حال کاملاً منطقی. انگار نویسنده از اول داره آدم رو برای همین لحظه آماده میکنه. ولی یه چیزی کم داشت... نمیدونم، شاید یه ضربه احساسی تر؟ یا شاید من زیادی نارک شدم! خلاصه که اگه دوس داری ادبیات ژاپنی رو با یه چاشنی فلسفه و کمی تعلیق تجربه کنی، این کتاب حتماً ارزش خوندن داره. نه شاهکاره، نه معمولی. یه چیزی بینابین... همون چهار ستاره! ✨
قصههای زیادی گفته شده درباره نویسندههایی که با شخصیتهای رمانهایشان، همذاتپنداری کردهاند و بهجای آنها حرف زدهاند و بهجای آنها زندگی کردهاند. شاید در مقابل مفهوم متد اکتینگ، بتوان نام اینگونه از نویسندگی را متد رایتینگ گذاشت. اسم جالبی هم هست. مثلا وقتی اما بواری در کتاب «مادام بواری» دچار مسمومیت شد، گوستاو فلوبر هم دچار بیماری شد و تشخیص پزشک، مسمومیت بود. یا ارنست همینگوی هنگام نوشتن «پیرمرد و دریا» بارها دریازده شد، با اینکه محل زندگیش کیلومترها با دریا فاصله داشت فومی نوری ناکامورا در رمان «دزد» چنین کاری کرده و چنان جزئیات حرفهای یک جیببر را باز کرده که اگر نگوییم خود ناکامورا یک جیببر واقعی است، دستکم میتوانیم مطمئن باشیم ساعتها کار یک جیببر واقعی را تماشا کرده است. دقیقا به همین دلیل، زاویه دید رمان، که «من راوی» و از زبان شخصیت اصلی رمان است، انتخاب بسیار خوبی بود. چون به ما اجازه دانستن جزئیات زیادی را میدهد. جزئیاتی که بعضا وجود ندارند و تنها تصورات راویاند از تفکرات آدمهای دیگر.
داستان جالبی بود. نویسنده با اینکه داستان به ظاهر ساده ای رو پیش میبرد اما خوب خواننده را با شخصیت داستان همراه می کند. اما پایان؛ نامشخص و تا حدی غیر منتظره و در عین حال غیر متعارف و جالب.
دیدگاه نویسنده به موضوع بسیار جالب است. از خواندن آن لذت بردم. لطفا کتاب های دیگر نویسنده را هم اضافه کنید. چرا کتاب بجای اینکه در گروه ادبیات ژاپن باشد، در لیست ادبیات فرانسه است
کتاب نسبتا جذابی بود . برای من خیلی متفاوت تر از رمان هایی که خونده بودم بودش. روزمرگی های یه جیب بر و در نهایت سرنوشتش و به خوبی به تصویرکشیده. توجمه کتاب هم روان بود
فضا زیبای داره و روایتی قوی با جزییات تخصصی خیلی عالی یاد کتاب قمارباز داستایوسکی میوفتم که حس یه قماربازو با چه ظرافتی نشون میده
کتاب جالب و سرگرم کننده ای هست با تصویرپردازی نسبتا جذاب و بیان حسهای قابل لمس
عالی از این رمان بعد از مدتها ر مان خوندن لذت بردم از دست ندینش