این کتاب به بررسی شیوههای مختلف درک و فهم بازار در نظریه اجتماعی مدرن میپردازد. هنگامی که ما به «جامعه بازار»میاندیشیم، با مناسبات بازار بهمنزله چهارچوبی برای فهم نظم اجتماعی سروکار داریم. این تصور که مبادلات بازار میتوانند برای عرصههای گوناگون زندگی اجتماعی اصول سازماندهندهای ارائه کنند، پیشینهای نسبتا طولانی دارد ــ گرچه این اصول، اختصاصا در چهارچوب سیاستهای نئولیبرالی اخیر شهرت یافته باشند. پیدایش و گسترش انواع بازارها از نظر تفسیر«مدرنیته» نیز بسیار مهم است، به طوریکه جهان معاصر را میتوان «جامعهای کاملاً ریشهگرفته از ساز و کارهای اقتصادی خود ــ یعنی جامعهای بازارگون ــ قلمداد کرد». بهعلاوه، نظریه اجتماعی مدرنْ پیوسته خاستگاهها و محدودیتهای نظم در جامعههای پیچیده بوده است: به این اعتبار، بازارها هم صورت هم راهحل مسئله نظم به حساب آمدهاند. از نظر برخی اندیشمندان، مناسبات بازار نمونه بارزی از مبارزه رقابتآمیز بین افراد مدرن ذرهوار است و از نظر برخی دیگر ساز و کارهای بازار موجب همسازی اجتماعی بین منافع خصوصی متفاوت میشود. در هر حال، هر نظریهای در باب بازار همواره مستلزم نظریه وسیعتری در باب انسجام و تنظیم اجتماعی است.
نظریه بازار، به این اعتبار، طیف گستردهای از پاسخها به این پرسش است که آیا فرآیندهای اجتماعی را میتوان هماهنگ کرد یا خیر و اگر آری، چگونه. رویکردهای متفاوت به بازار، هر یک مبتنی بر طرحهای مدرن رقیب ــ اعم از طرحهای نظری یا طرحهای سیاسیای ــ بودهاند که هدفشان تبیین و اداره امور اجتماعی است.