این کتاب دربارهی ژانرهای ادبی، و غیرمستقیم دربارهی ترجمه است؛ ترجمه نه فقط بهمنزلهی کاربردِ واژههای معادل که همچنین صورتهای معادل (و روشن است که صورتها هرگز تعادلِ کامل ندارند، که ناچار باید همانقدر که کشفشان میکنیم، خلقشان کنیم). گذشته ازین، این کتاب دربارهی بسیاری از ژانرهای غیرادبی است که زندگیِ روزمره را شکل میدهند: کارِ دستهبندی و قصهگویی و پیکربخشی؛ شوخی کردن و شیون کردن؛ معنادهی و بیمعنیسازی؛ همهی اینها سبب میشوند بتوانیم با افرادِ دیگر و با جهانِ پیرامونمان در رابطه باشیم. این کتاب به همان اندازه که به برنامههای خندهدارِ تلویزیونی توجه میکند به حماسهی اروپایی یا پارسی نیز میپردازد و بهعمد هر دو را به یک اندازه شایستهی بررسی و واکاوی میداند. انجیل و قرآن را متنهایی میداند که ژانروار شکل گرفتهاند و میانگارد که مذهب، مانند سایر حوزههای زندگی، با صورتهایی سازمان یافته که در قالبشان گفته و نوشته میشود. این کتاب جهانِ سیاست، اخلاق، فلسفه و علم را نه تنها حوزههای عمل و دانش بلکه حوزههایی میداند که به شیوههای کاملاً ویژه (که در هر فرهنگ فرق میکند) با ژانرِ مختصِ خودشان شکل میگیرند. خلاصه اینکه عمیقاً مدعیِ پررنگ بودنِ نقش ژانر در فهمِ زندگی بشری است.