«اعترافات مردی چنان دیوانه که با حیوانات میزیست» یکی از داستانهای کوتاه چارلز بوکوفسکی است. قلم منحصر به فرد بوکوفسکی در این اثر به خوبی دیده میشود. او کتاب اعترافات را بر اساس سبک رئالیسم کثیف نوشته است و به آوارگیهای یک فرد عصبی میپردازد. درون مایهی اصلی کتاب اعترافات پوچی انسانهاست. کتاب «اعترافات مردی چنان دیوانه که با حیوانات میزیست» در مجموعهی شاهکارهای 5 دقیقهای توسط نشر افق منتشر شده است.
چارلز بوکوفسکی استاد به بازی گرفتن دغدغههای همیشگی بشر است. غم، فقر، تنهایی و یاس عناصر اصلی داستان و اشعار او را تشکیل میدهند. کتاب اعترافات نیز از این قاعده مستثنی نیست. این کتاب از 9 بخش تشکیل شده است. شخصیت اصلی کتاب راوی داستان خود است. و هر یک از این 9 بخش لحظات مختلف زندگی او را بازگو میکند. بوکوفسکی در کتاب اعترافات مردی چنان دیوانه که با حیوانات میزیست» با زبان کنایه با مخاطب صحبت میکند. تک جملههای بینظیر او که با طنزی شیرین آمیخته شده است این اثر را بسیار خواندنی کرده است. کتاب اعترافات نثری روان و ساده دارد و فضاسازیهای بوکوفسکی بر جذابیتهای آن افزوده است.
شهرزاد لولاچی مترجم جوان و توانا کتاب اعترافات را ترجمه و نشر افق آن را در 64 صفحه در سال 1395 روانه بازار کرده است.
چارلز بوکوفسکی شاعر و نویسندهی آمریکایی در سال 1920 در شهر آندرماخ آلمان به دنیا آمد. مادر او آلمانی و پدرش آلمانی-آمریکایی بود. خانواده ژوکوفسکی تنها زمانی که چارلز 3 سال داشت به آمریکا مهاجرت کردند. بوکوفسکی کودکی و نوجوانی سختی را پشت سر گذاشت. پدر و مادر او شغلهای کم درآمدی داشتند و مشکلات مالی همواره گریبان گیر آنها بود. علاوه بر آن پدر چارلز بوکوفسکی فردی بددهان بود و با او و همسرش بدرفتاری میکرد.
بوکوفسکی از دوران کودکی در کلاس انشا نشان داد که در نویسندگی استعداد دارد. او عاشق کتاب بود به همین دلیل در کتابخانه شهر عضو شد. بوکوفسکی در آن سالها با آثار نویسندگان بزرگی مانند ارنست همینگوی سینکلر لویز آشنا شد.او که اکنون به ادبیات پناه آورده بود به تدریج آرزوی نویسنده شدن در ذهنش نقش میبست. او اولین داستان خود را در بستر بیماری و تنها زمانی که 15 سال داشت نوشت. پس از اتمام دوران دبیرستان شغلهای مختلفی را در تجربه کرد اما به نوشتن برای خود نیز ادامه داد. داستان کوتاه «عواقب یک یادداشت بلندِ مردود» اولین اثر بوکوفسکی است که در مجله داستان منتشر شد. او در هنگام انتشار اولین داستانش 23 ساله بود. دو سال بعد داستان دیگری تحت عنوان «20 تشکر از کاسلدان» از او منتشر شد.
بوکوفسکی یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان معاصر آمریکا به شمار میآید و الهامبخش نویسندگان نسل بعد از خود است. با این حال او هیچگاه تحصیلات آکادمیک خود را به پایان نرساند زیرا محیطهای دانشگاهی را غیرواقعی میدانست و نمیتوانست با آن ارتباط برقرار کند. او نویسندگانی که تحصیلات اکادمیک داشتند را زیر سوال میبرد و از آنها دوری میکرد. جهانبینی آشوب طلبانهی بوکوفسکی به او بینش خاصی بخشیده بود. به همین دلیل است که او پس از انتشار دومین داستان کوتاهش به سراسر آمریکا سفر کرد. او در اتاقهای ارزان اقامت داشت و به کارهای موقتی روی آورد. بوکوفسکی مدت زمان کوتاهی را در شهرهای جرجیا، تگزاس، سانفرانسیسکو، نیواورلئان و آتلانتا گذراند.
بوکوفسکی در سال 1994 در کالیفرنیا دار فانی را وداع گفت. او در آخرین سالهای عمر خود به سرطان خون مبتلا شده بود. آخرین رمان بوکوفسکی تحت عنوان «تفاله» تنها کمی قبل از مرگش در سن 73 سالگی به اتمام رساند. بر روی سنگ مزار او عبارت Don’t try به معنی تلاش نکن حک شده است. همسر او معتقد است منظور چارلز بوکفسکی از این جمله آن است که وقتتان را فقط صرف تلاش کردن نکنید. هر آنچه تاکنون انجام دادهاید بخشی از تلاش شماست. برای انجام کاری فقط باید آن را شروع کنید.
سبک نویسندگی و آثار چارلز بوکوفسکی
اغلب آثار چارلز بوکوفسکی تحت تاثیر مکان زندگی او، یعنی شهر لس آنجلس است. سبک او رئالیسم کثیف نامیده میشود. در این سبک نویسنده از کلمات ساده و لحن عامیانه و کوچه بازاری استفاده میکند. رئالیسم کثیف به بیان روی تاریک و ناخوشایند جامعه میپردازد و موضوعاتی مانند فساد و بیاخلاقی را در برمیگیرد. مجله تایم در سال 1986به بوکوفسکی لقب مرشد فرودستان داد و او را یکی از تاثیر گذارترین نویسندگان و شاعران معاصر آمریکا نامید. آثار بوکوفسکی در اروپا مورد استقبال گستردهای قرار گرفته است. او در یکی از مصاحبههای خود عنوان کرد فرهنگ قدیمی و غنی اروپا دغدغههای او را تجربه و لمس کردهاند به همین با کتابهای او ارتباط بیشتری برقرار میکنند.
بوکوفسکی تاکنون بیش از 100 داستان کوتاه و شعر از خود به جا گذاشته است. 6 رمان بلند نیز در کارنامهی ادبی او دیده میشود. از آثار شاخص بوکوفسکی میتوان به «هالیوود» و «عامه پسند» اشاره کرد. این دو کتاب توسط پیمان خاکسار ترجمه و منتشر شده است. از دیگر آثار ترجمه شدهی بوکوفسکی در ایران کتابهای «ساندویچ ژامبون»، «برای من غمگین نشوید» و «حکایتهایی از دیوانگیهای روزمره» را میتوان نام برد.
در بخشی از کتاب اعترافات مردی چنان دیوانه که با حیوانات میزیست میخوانیم
وقتی به اسکله رسیدیم. ویلی آمد پایین و گفت خیلی زود برمیگردد. خیلی زود هم برنگشت. سه روز و سه شب غیبش زد. همهمان را همانجا گذاشت. بدون هیچ حرفی با اتومبیلش راهش را کشید و رفت.
یکی از دخترها گفت:«اون دیوونه است.»
دیگری گفت:«آره.»
با این حال، یک عالمه خوراکی و نوشیدنی آنجا بود. پس همانجا منتظر ویلی ماندیم. دخترها با پپر چهار تاایی
شدند. آن پایین خیلی سرد بو مجبور شدیم هرچه پتو و روتختی بود بین هم قسمت کنیم. پتوها کافی نبودند پس شروع کردیم به جر و بحث که کی باید چی بردارد.
متوجه شدم یک تاس همراه خودم دارم و همه نشستیم روی زمین و یک بازی مزخرف را شروع کردیم. هیچکس حال درستی نداشت. دخترها پول داشتند و من آه در بساط نداشتم. اما بعد از کمی بازی» پول و پلهای به هم زدم. آنها درست متوجه بازی نشدند و همانطور که بازی میکردیم. بازی را برایشان توضیح میدادم و با توجه به شرایط خودم دربازی، قواعد بازی را تغییر میدادم.
وقتی ویلی برگشت. ما را در آن حال پیدا کرد پهن شده روی زمین و مشغول بازی. از بالای پلهها فریاد زد:«من تو این قایق اجازهی قمار نمیدم!»
کانی از پلهها دوید بالا و از او استقبال کرد. پیرمرد لبخندزنان آمد پایین» به روی خودش نیاورد که چه گفته و همه نشستیم به صحبت و خنده و او از یک قطعه اپرا تعریف کرد که میخواست برای ارگ بنویسد. امپراتور سانفرانسیسکو. من به او قول دادم که برای موسیقی اپرا شعر مینویسم و آن شب برگشتیم به دوران قدیم بگوبخند و خوشگذرانی. اولین سفر تقریباً الگوی سفرهای بعدی بود. یک شب پیرمرد ریق رحمت را سر کشید و همهمان دوباره آواره خیابان شدیم.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 391.۳۳ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 64 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۲:۰۸:۰۰ |
نویسنده | چارلز بوکوفسکی |
مترجم | شهرزاد لولاچی |
ناشر | نشر افق |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Confessions of a man insane enough to live with beasts : fragments from a disorder,[۱۹۶۵] |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۵/۱۲/۱۵ |
قیمت ارزی | 2.۵ دلار |
قیمت چاپی | 13,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
بازم از بوکوفسکی کتاب بیارین. عامه پسند و هالیوود..
قلم خشن بوکوفسکی مثل شلاق به تن آدم میخوره و ردش هم هیچوقت از بین نمیره! این کتاب کاملا چیزیه که اسمش هست البته اینکه منظورش از حیوان چی بوده...؟
'شاهکارهای ۵ میلی متری'ای که نشر افق چاپ میکنه واقعن واسه اونایی که تو خوندن تازه کارن مناسب نیست،گول حجم کمشو نخورین
محشره.بوکوفسکی همیشه عالیه
در مورد بوکوفسکی همیشه یک کلمه برای توصیف کفایت میکنه : شاهکار
نثر بوکوفسکی و ترجمه عالی بودن فقط نگاه بوکوفسکی که یه حالت خشن و دریده ای داره برا من جالب نبود
قلم نویسنده عالیه اما چرا داستانش انقدر بیسروته و پرت و پلاست؟ دوست نداشتم اگر سبکش اینه دیگه چیزی ازش نمیخونم.
بوکوفسکی جز نویسندههای مورد علاقهی منه و واقعا منحصر به فرده. امیدوارم بقیه هم مثل من از خوندنش لذت ببرن
هیچ وقت فکر نمیکردم شیفته قلمش بشم تا اینکه کتاب عامه پسند رو خوندم و از اونجا شروع شد .
این بدبینی که توی متن هست . اون حس تنفر از همه چیز یک جورایی آدم به وجد میاره