مادربزرگ یک زمانی دزد دریایی بوده و حالا از هیچ چیز نمیترسد، حتی از هیولاها. برای همین است که وقتی دوستان قدیمیاش، دزدان دریایی، نزدیک است از ترس خودشان را خراب کنند و تمساحش از سر تا پا میلرزد، مادربزرگ شمشیرش را بیرون میآورد و بهسرعت عملیات نجات را شروع میکند.