کتاب «پادشاهای پیر در تبعید» نوشته آرنو کایگر ( -۱۹۶۸) رماننویس اتریشی است.
این رمان یکی از جنبههای پنهان بیماری آلزایمر را آشکار می کند: امکانی برای بازنگری در گذشته.
پدر گایگر در ده سال پایانی عمرش دچار آلزایمر میشود. او شاهد زوال تدریجی حافظه و توانایی پدرش است. ابتلا به بیماری آلزایمر و مشکلات و محدودیتهای ناشی از آن مراقبت دائمی از بیمار را ضروری میکند. به همین دلیل گایگر وقت بیشتری را با پدر میگذراند و در اثر نزدیکی و مراقبت دائم از پدر بیشتر در واکنشهای عاطفی و رفتارهای او دقیق میشود و به یک معنا گدشته خودش با او را مرور می کند.
او در محیط خانوادگی که در آن پرورش یافته، در موقعیت اجتماعی پدرش در شهری که هشتاد سال در آن زندگی کرده و در نحوه ارتباطات پدرش با دیگران تأمل میکند. به دلیل جدایی مادر و پدرش از هم شالوده خانواده از هم گسیخته و حالا بیماری آلزایمر سبب میشود که روابط خانوادگی جان تازهای بگیرد: خواهران و برادران و وابستگان نزدیک و حتی مادرش از نو دوباره گرد هم جمع شوند و مناسبات خانوادگی بهبود پیدا میکند.
پیشرفت بیماری آلزایمر روندی تدریجی و مخرب دارد. این بیماری مثل نگریستن به تصویریست که به تدریج محو میشود و خطوط و مرزبندیها از بین میروند. آنگاه گذشته و خاطرات و پیشینه انسان در پس صفحهای مات ناپدید میشود. با این حال لحظات و گاهی ساعتهایی هم وجود دارند که همه چیز سر جای خودش قرار میگیرد. در این لحظات کمیاب هشیاری فرد به طور کامل بازمیگردد. دقایقی هم وجود دارند که بیمار از موقعیتش آگاه است و میتوان آنچه در گذشته اتفاق افتاده را در پاسخها یا واکنشهای او بازیافت. رمان بیانگر چنین لحظاتی و شگفتی نویسنده از تأمل در این لحظات است.
داستان نیست بیشتر شرح حال بیماری آلزایمر پدر نویسنده هست. خب من اگه میخواستم درباره آلزایمر اطلاعات کسب کنم میرفتم تحقیق میکردم و با یه سرچ ساده کلی مطلب گیرم میومد. در کل برای من کتاب خوبی نبود و به سختی تموم کردم.
5
عالی...دمانس بیماری عجیب و دردناک.نویسنده داستان پدرش و خودش رو به زیبایی بیان میکنه. خیلی خوبه شک نکنید یک لحظه برای خواندن.ترجمه هم عالی .یکی از بهترین های امسالم بود.
5
امیدوارم همچین موقعیتی برای کسی پیش نیاد اما بخونید تا بفهمید آلزایمر چطوری خود فرد و عزیزانش رو درگیر میکنه