انسان معمولا در سنین کودکی و نوجوانی در تخیلات خود، شغل آیندهاش را به تصویر میکشد. همین رویای کودکی و نوجوانی است که باعث میشود انسان خود را در جایگاه پزشک، معلم و وکیل تصور کند و رفته رفته زمانی که به دنیای بزرگسالی قدم میگذارد در پی تحقق رویای خود باشد. کتاب تئودور بون، وکیل نوجوان با چنین مضمونی به قلم برجستهترین نویسندهی آثار جنایی و حقوقی، جان گریشام نوشته شده است.
کتاب تئودور بون، وکیل نوجوان اولین کتاب از مجموعهی تئودور بون است که جان گریشام آن را در سال 2010 منتشر کرد. این کتاب که با نام اصلی Theodore Boone: Kid Lawyer است داستان جستوجوهای پسری است که به دنبال عدالت است و آرزوی وکیل شدن را در سر دارد. کتاب تئودور بون، وکیل نوجوان بعد از انتشار، مقدمهی نوشتن شش کتاب دیگر هم شد که آخرین کتاب این مجموعه سال 2019 با عنوان «تئودور بون، شریک جرم» راهی بازار شد. جان گریشام با نوشتن داستانهای مرتبط به فضای دادگاه برای نوجوانان در این مجموعه سعی دارد گروه سنی نوجوانان را با علم حقوق آشنا کند.
داستان تئودور بون، وکیل نوجوان مربوط به خانوادهای است که تنها یک فرزند پسر به نام تئودور دارند. مادر و پدر تئودور هر دو از وکلای پرمشغله و موفق شهرشان هستند که بیشتر اوقات زمان خود را در محل کارشان میگذرانند. تئودور نیز به تاثیر از خانوادهاش علاقه دارد که وکیل سرشناسی شود تا بتواند عدالت را در جامعه برقرار کند. این کودک خردسال سیزده ساله که پسری باهوش است در پی علاقهاش درگیر پروندهی قتلی میشود که در آن ماجرا آقای دافی مظنون است. قاضی گانتری در جریان این پروندهی قتل که هیچ شاهدی برای آن وجود ندارد تصمیم میگیرد آقای دافی را تبرئه کند تا اینکه تئودور با مدارک تازهای به سراغ این پروندهی جنایی میرود.
جان گریشام با نوشتن مجموعهی تئودور بون قصد داشته با مجموعه کتاب «هری پاتر» رقابت کند و جای آن را در فروش جهانی بگیرد. این کتاب با موضوع مهیجش توانسته جای خود را در میان نوجوانان علاقهمند به کتابهای هیجانی پیدا کند اما به رتبهی یکم دست پیدا نکرد. جان گریشام در مصاحبهای درباره این موضوع میگوید :«در دهه 90 میلادی لقب نویسندهای را گرفتم که کتابهایش همیشه جزو پرفروشترینها هستند و طوری رفتار میکردم که انگار چنین چیزی برایم خیلی مهم نیست. بعد تب «هریپاتر» آمد و من به ردیف دوم تنزل پیدا کردم. خب، من شماره یک بودن را از دست داده بودم و از این بابت غمگین بودم. با وجود موفقیت فراوان، زندگی عادیام را حفظ کردم. این یکی از محسنات نویسنده بودن است که هم خیلی مشهور میشوی و هم زندگی خصوصیات تغییر زیادی نمیکند.» و در آخر این نویسنده اضافه میکند «صور نمیکنم هیچ کتابی بتواند موفقیت هریپاترها را تکرار کند؛ اما اگر تئودور بون بتواند به آن نزدیک شود، خیلی خوشحال خواهم شد».
جان گریشام نویسندهی ژانر جنایی برای خلق مجموعه داستان تئودور بون (theodore boone) تحقیقات زیادی کرده و از تجربهی فعالیتش در زمینهی وکالت استفاده کرده است. او برای آفریدن شخصیت تئودور از حوادث واقعی زندگی و اخبار روزانه الهام گرفته و درباره آن میگوید :«الهامبخش من برای تمام داستانهایم آدمها و اتفاقات دور و برم هستند که مرا تحت تاثیر قرار میدهند. هر روز وقتی از خانه بیرون میزنم، بچههای مختلفی را میبینیم که مشغول انجام انواع و اقسام کارها و بازیها هستند. آنها با کارهایشان همیشه توجه مرا به خود جلب میکنند. چند بار از خودم پرسیدم اگر یکی از آنها در نوجوانی تبدیل به یک وکیل ماهر شود، چه اتفاقی خواهد افتاد و با چه دنیایی سر و کار خواهد داشت؟ با گذشت زمان این موضوع بتدریج ذهنم را به صورت کامل درگیر خود کرد و یک روز احساس کردم میخواهم داستانی درباره یک پسر نوجوان 13 ساله بنویسم که وکیل است و در دنیای فانتزی پیرامون خود، با آدمهای جورواجوری باید مقابله کند».
جان گریشام John Grisham رماننویس و سیاستمدار مشهور آمریکایی در سال 1955 متولد شده است. این نویسندهی موفق برای نگارش داستانهایش در زمینهی جنایی بسیار مشهور شده و کتابهایش به 42 زبان دیگر ترجمه شده است. جان گريشام فارغالتحصیل رشتهی حقوق از دانشگاه ایالتی میسیسیپی در سال 1981 است. او به دنبال تحصیلاتش مدتی حرفهی وکالت را دنبال کرد و همچنین به عنوان نمایندهی مجلس در پارلمان ایالتی نیز مشغول به کار بود. جان گریشام سراسر زندگیاش را وقف نوشتن کرده و به عنوان برترین نویسندهی رمانهای حقوقی شناخته شده است.
از جمله کتابهای جان گریشام که به فارسی ترجمه شده میتوان به «شرکت»، «شیاد»، «موکل خطرناک»، «جزیره کامینو» و «ردیف درختان افرا» اشاره کرد که همهی آنها رمانهای بزرگسالان هستند.
جان گریشام اولین اثرش با نام «زمانی برای کشتن» را در سال 1989 منتشر کرد که حدود چهار سال قبل از انتشار آن را نوشته بوده است. در مدت سه سال 275 میلیون نسخه از این کتاب در سراسر جهان فروش رفت و و نام جان گریشام را در ژانر جنایی ماندگار کرد. این نویسنده زمانی که در حال دیدن صحنهی اعدامی بوده داستان تجاوز دختر بچهای را میشنود که هیئت منصفه را تحت تاثیر قرار میدهد. جان گریشام براساس این واقعه داستانی مینویسد و آن را به عنوان اولین تجربهاش از نوشتن در مجله نیویورکر منتشر میکند. او برای انتشار این داستان به عنوان کتاب تلاش میکند در حالیکه حدود 28 ناشر کتاب را نمیپذیرند. جان گریشام این داستان را با نام «زمانی برای کشتن» راهی بازار میکند.
جان گریشام بیش از 24 رمان نوشته که افتخارات و جوایز بسیاری را برای او به ارمغان آوردهاند. او به عنوان یکی از پرفروشترین نویسندههای قرن بیست موفق به دریافت «جایزهی کتاب بریتانیا 2005» و «جایزهی کنگره کتابخانه آمریکا برای کتاب داستان 2009» شده است.
داستانهای جان گریشام بسیار جذاب و پرکشش هستند و توجه سینماگران را هم به خود جلب کردهاند. براساس داستان «زمانی برای کشتن» سال 1966 «جوئل شوماخر» فیلم سینمایی موفق درام و جنایی ساخت که نامزد دریافت جایزهی گلدن گلاب شد.
کتاب تئودور بون وکیل نوجوان را ميلاد فشتمي به فارسی ترجمه کرده و آن را «انتشارات بهنام» در سال 1389 منتشر کرده است. نسخه الکترونیک این کتاب برای دانلود در همین صفحه موجود است.
از ترجمههای دیگر میلاد فشتمی میتوان به «دعای دریا» نوشتهی «خالد حسينی» و «کلیدهای زندان اهریمن»، «شیوع طاعون سایه» و «اسرار پناهگاه اژدها» نوشتهی «براندون مول» اشاره کرد. نسخه pdf این آثار برای دانلود و خرید در سایت و اپلیکیشن فیدیبو موجود است.
تئو همچنین میدانست که اعضای هیات منصفه به متهمی که برای نجات جان خود حاضر به شهادت دادن نمیشوند، بسیار مشکوک میشوند. اما تئو نمیتوانست تشخیص دهد که آیا به پیت دافی مشکوکند یا نه. همه با دقت حرکات دافی را زیر نظر داشتند. او را نگریستند که روی صندلی شاهد نشست، دست راستش را بلند کرد، و سوگند یاد کرد که چیزی جز حقیقت نگوید.
تئو خیلی خوب میتوانست همه چیز را ببیند چون به لطف دستور قاضی گانتری در ردیف دوم و پشت سر میز وکیل مدافع نشسته بود. آیک در سمت راستش نشسته بود و پدرش در سمت چپش. مادرش به دفتر برگشته بود تا به ملاقاتهایش برسد. گفته بود که نمیتواند تمام بعدازظهرش را هدر دهد و محاکمه را تماشا کند، در حالیکه هر سه بون مطمئن بودند واقعا دوست داشت که این کار را بکند.
کلیفورد نانس گلویش را صاف کرد و متهم خواست که نامش را بگوید. اگر چه براساس قانون باید این کار را میکرد اما در این مورد خاص بسیار احمقانه به نظر میرسید. همه کسانی که در سالن بودند، نه تنها پیت دافی را میشناختند، بلکه خیلی چیزها در مورد او میدانستند. آقای نانس شروع به پرسیدن سلسله سوالهای سادهای کرد. از وقتش نهایت استفاده را میبرد تا تمام مسائل کوچکی که میخواست را بشنود. مانند تاریخچه خانواده دافی، میزان تحصیلات، شغل عدم داشتن سابقه، و این چیزها. ساعتها با هم در مورد این سوالها تمرین کرده بودند و اکنون شاهد خیلی عادی به این سوالات پاسخ میداد. هرازچندگاهی به هیات منصفه نگاه میکرد تا به نوعی با آنها ارتباط برقرار کند. به نظر میرسید که میخواست بگوید :بهمن اعتماد کنین.
مرد خوشقیافه و خوشلباسی بود. یک کت و شلوار بسیار شیک برتن داشت. به نظر تئو کمی عجیب بود، چرا که هیچ یک از پنج عضو مرد هیات منصفه کت و کراوات نداشتند. تئو پیش از آن چندین مقاله در مورد استراتژی لباس پوشیدن وکلا و موکلانشان در طول محاکمه خوانده بود.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۳۴ مگابایت |
تعداد صفحات | 232 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۷:۴۴:۰۰ |
نویسنده | جان گریشام |
مترجم |