کتاب «در باب شهریار ماکیاولی» نوشته تیم فیلیپس است.
نیکولو ماکیاولی کتاب شهریار را در سال ۱۵۱۳ میلادی نوشت. او این کتاب را هنگامی نوشت که از کار اخراج و به مزرعه خانوادگی در خارج از فلورانس تبعید شده بود؛ و همین کتاب بود که لقب «پدر سیاست مدرن» را برایش به ارمغان آورد. ولی از مردی که معتقد بود هر کاری را باید به دلیل موجهی انجام داد، عجیب بود که نتوانست به دنبال نوشتن این کتاب کار دلخواهش را در زمینه سیاست فلورانس برای خود دست و پا کند. این کتاب که تلفیق دقیقی از سوابق شخصی و راهنماییهای مختلف است، شبیه کتابهای امروزیِ خودیاری به نظر میرسد. مشکل اینجاست که بازار کتابهای خودیاری برای شهریاران، از رونق چندانی برخوردار نیست. همانگونه که آشکار است ماهیت غرب مدرن با ماکیاولی و اثر مشهورش شهریار آغاز و بر پایه و اساسی که وی میگذارد بنا میشود؛ پایه و اساسی که به طور خلاصه با شعار «هدف وسیله را توجیه میکند» شناخته شده است.
این کتاب نیز از آنجا که به تفسیر ایدههای مندرج در شهریار میپردازد لاجرم برخی دیدگاههای ماکیاولیستی را که با اندیشههای دینی و اسلامی در تعارضند در بر میگیرد، مثلاً آنجا که میگوید «زیاد خوب نباشید» یا «عزیزم به من دروغ نگو»، «ناخنخشک باشید»، «بیرحم و ددمنش باشید» و...، و حتی گاه صراحتاً برخلاف آموزههای اسلام هستند، مثلاً آنجا که میگوید ضعفا وارث زمین نیستند.
بدیهی است این شیوهها و روشهای غیراخلاقی با آموزههای دینی و اسلامی هیچ سنخیتی ندارد و در دیدگاه اسلام هدف هیچگاه وسیله را توجیه نمیکند.
عقاید ماکیاولی برای قشری از جامعه واقعا جذابه، اما این کتاب اصلا اصلا جذابیتی نداره و انگار نویسنده به عمد داره اون اصول و عقاید رو غیر کاربردی میکنه.
هرچند اشتیاق زیادی برای خوندنش داشتم اما هیچ چیز بدربخوری داخل کتاب نبود.
میشه گفت قشنگترین جای کتاب همین جدلش هست.
5
راهنمایی های این کتاب خیلی خشن و جدیه ولی در عین حال خیلی مفید و کارسازه. برای افرادی که دنبال رهبر شدن هستن توصیه میشه.
1
یه ستاره هم واسش زیاده افتضاح بود اصلا شبیه توضیحات توی مقدمش نبود
3
به نظرم کتاب بدی نیست و به نوعی شرح بر شهریار ماکیاولی هست