در مورد نظریات رضا داوری اردکانی درباره انقلاب اسلامی باید گفت تصوراتش در صدر انقلاب با آنچه امروز بیان میدارد، دچار تحولاتی شده است. او در ابتدای انقلاب که به اذعان خودش فضای سیاسی روزگار بر نوشتههایش نیز اثرگذار بوده، در کتاب انقلاب اسلامی و وضع کنونی عالم باورمند به تحول اسلامی در روزگار کنونی و بالطبع علوم انسانی بوده است. «ما نباید صرفا در بند این باشیم که علوم اجتماعی و انسانی به چه درد ما میخورد، بلکه باید بپرسیم که این علوم از کجا آمده است و چه شأنی در عالم کنونی دارد و ما با آنها چه نسبتی میتوانیم داشته باشیم». ناگفته نماند که در آن دوران نیز پایگاه تحلیل داوری اردکانی «فلسفه» بوده است و وی به نحوی فلسفی، که گاهی بر وجوه اگزیستانسیالیستی قابل انطباق است، قائل به گسست از فلسفه غربی و رجوع به تفکر اصیلی است که دوران آن با رخداد انقلاب اسلامی میتواند شروع شده باشد. «علوم انسانی» نیز در این تحلیل باید از انگارههایی که در خدمت تمدن غربی است، مورد پرسش واقع شود. داوری مساعی این را داشته که در همه ادوار فکری خویش این موضع «پرسش از غرب» را دنبال کند.