از ۱۸۴۸ میلادی که مارکس و انگلس بیانیه معروف خود را منتشر کردند باید حدود هفتاد سال سپری میشد تا باوجود پیشبینی آنان، در روسیه نهچندان پیشرفته دوران رومانفها، کمونیستها بتوانند با کنار زدن دولت ملی کرنسکی در اکتبر ۱۹۱۷ نخستین حکومت برخاسته از عقاید دو بینانگذار کمونیسم یعنی مارکس و انگلس را جامه عمل بپوشانند، روسیهای که پیشتر بر مبنای مناسبات فئودالی و به دست اشرافیتی زمیندار اداره میشد، روسیهای که درگیری آن در جنگ جهانی اول به شدت تحلیلش برده و دشواریهای اقتصادی فراوانی برای مردم ایجاد کرده بود. ایجاد بهشت موعود سوسیالیستی در کشوری که مناسبات تولیدی آن نه بر حسب گردش سرمایه و مناسبات تولیدی که بیشتر مبتنی بر زمینداری بود. عمر لنین چندان نپایید تا دوران حکومت سوسیالیستی را تجربه کند، او که بیمار بود از ۱۹۲۱ عملاً نقش چندانی در اداره امور نداشت، اگرچه در نامههای آخرینش که سالها بعد منتشر شد درباره استالین به دیگر اعضای حزب هشدار داده بود، اما شاید او خیلی زود دریافته بود استقرار یک دولت کمونیستی در کشوری مثل روسیه تزاری امری غیرممکن است، سیاست اقتصادی «نپ» او که اجازه بهرهبرداری از محصولات تولید شده توسط روستاییان را به تعداد محدود به خود آنها وامینهاد، نشانهای از این نگرش بود. مرگ لنین میدان مناسبی برای ژوزف استالین، دیکتاتور گرجیتبار فراهم کرد تا بتواند یکی از دهشتبارترین دورانهای تاریخی را نه تنها بر روسیه که بر بسیاری از مناطق جهان اعمال کند و در این مسیر برای استقرار مدینه فاضله ذهنیاش میلیونها انسان را قربانی کند، میلیونها نفر را سرگردان و آواره در جهان رها سازد و بسیاری مناطق جهان را در جهل و عقبافتادگی نگه دارد. تاریخ حزب کمونیست روسیه از آغاز روی کار آمدن استالین تا فروپاشی آن تاریخ عوامفریبی، خیانت، ناروزدن، کشتار و شخصیتپرستی است. نخستین پرده حکومت استالین دستگیری، شکنجه و آزار روحی نزدیکان و اعضا حزب کمونیست شوروی بود، با شیوههای فروپاشی روحی و جسمی افراد، آنها تن به قضا سپرده و اتهامات وارده را تمام و کمال میپذیرفتند و در دادگاههای فرمایشی به مرگ محکوم میشدند، سازمان مخوف چکا که بعدا به کا.گ.ب تغییر نام داد، یکی از مخوفترین سازمانهای امنیتی در جهان بود که فردی رواننژند از برکشیدگان استالین به نام بریا در رأس آن قرار داشت و باعث مرگ هزاران تن از رهروان و رهبران حزب کمونیست و مردم عادی شد.