در حالی که ادیان جزءِ لایتجزای همه تمدنها و همه فرهنگها به شمار میروند چگونه میتوان نقش و سهم آنها را در گفت و گوی تمدنها نادیده گرفت؟ در تاریخ بشریت هیچ اجتماع انسانی فاقد وجه دینی نبوده است. همواره چنین بوده است. به همین دلیل است که گفت و گوی میان ادیان یک بُعد عمده گفت و گوی میان فرهنگهاست و میتواند به نزدیک شدن ارزشها در زمینههای اخلاقی و روحی کمک کند. اما در زمان تحقق جهانی شدن و اشکال جدید فنون اطلاع رسانی، تدین چه صورتی باید داشته باشد تا گفت و گوی ادیان به لالبازی تبدیل نشود؟ در واقع این گفت و گو ممکن نخواهد بود مگر در جوهر تدین و در فراسوی مواضع خودمحورگرایانه. باید در گونهای نمادین خود را در یک «رنگین کمان بیابیم و دریابیم که بدون رنگ سبز، رنگ سرخ پدید نخواهد آمد و بدون رنگ سرخ، رنگ سبز مرئی نخواهد شد، و این را نیز بفهمیم که هر رنگ واحد است، و هیچ تماشاگری در خارج پیدا نمیشود که بتواند بی آن که خودش در جایی از این رنگین کمان قرار گرفته باشد، چیزها را ببیند.»هر چند که دین امری کاملاً شخصی است، به هیچ وجه فردی نیست و نمیتوان خود را در حد تعلق به یک باشگاه و حتی به یک کشور محدود کرد. وقتی که صحبت از تدین پیش میآید، آدمی از طریق دین خود و پذیرش عمیق تنوع در ادیان دیگر مشارکت میکند زیرا که درک میکند که تنوع صورت اصلی جهانیگری است.
این شکلِ عمومیت، گزینشی نیست بلکه خیلی عمیقتر از آن است. البته منظور این نیست که آدمی از هیچ سو محدودیتی برای خود قائل نشود، بلکه غرض این است که افراد آدمی همدیگر را بشناسند، و با هم گفت و گو کنند. در این معنی، جهانیگری بیان و توضیح وحدتی است که هرکس به شیوه خود درمییابد.
وانگهی هدف گفت و گوی میان ادیان یکی شدن اعتقادات و ارزشهای دینی، در نهایتِ امر، نیست. زیرا که پایان وجود ندارد، آنچه هست زندگی است. هدف در امکان گفت و شنود نهفته است و عبارت است از کشف تنوع، نه جست و جوی همخوانی و همسازی. در این صورت «آیا خواهید گفت که معنای یک سمفونی بتهوون در نهایت بخش آخر نهفته است و بقیه آن به همین بخش آخر بستگی دارد؟». نه. چنین نیست. بلکه هر لحظه زیبایی خود را دارد و معنای خود را میرساند.