اوضاع اجتماعی دههی پنجاه در ایران آمیخته با فضای پرتلاطم انقلاب و آشفتگیهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بود. در این زمان اوضاع نابسامان جامعه و تغییر حکومت بسیار سبک و شیوهی زندگی مردم را تغییر داد. نویسنده و هنرمندان زیادی در این دوران زیستهاند و بر اساس تجربهشان از آن زمان آثاری را خلق کردهاند تا بتوانند قسمت کوچکی از آن زمان را به تصویر بکشند. جوانی سید مهدی شجاعی، نویسندهی انقلابی ایران مصادف با این برهه از زمان بوده و او با توجه به تجربهاش از آن زمان داستانهای کوتاه متعددی را نوشته است. شش داستان کوتاه او در مجموعه داستان کتاب ضیافت گردآوریشده که بامطالعهی آنها میشود به زندگی مردم در آن زمان سفر کرد.
کتاب ضیافت نوشتهی سید مهدی شجاعی سال 1392 منتشر شد که شامل داستانهای کوتاه «خالد»، «شکار شکارچی»، «ناخلف»، «چوب کاری»، «تو گریه میکردی» و «بیستویک سال تجربه» است. داستانهای این اثر جزو اولین تجربههای مهدی شجاعی درزمینهی نگارش داستان کوتاه هستند که در ابتدای جوانی این نویسنده و سالهای دهه پنجاه نوشتهشدهاند. مجموعه داستان ضیافت به همراه چهار مجموعه دیگر که شامل گزیده ۳۰ سال داستاننویسی سید مهدی شجاعی است منتشر شد که هر یک از این مجموعه داستانها موضوعات مستقلی را دربرمیگیرند. چهار مجموعه داستان دیگر این نویسنده عبارتاند از «ضریح چشمهای تو»، «دو کبوتر، دو پنجره، یک پرواز»، «از نیستان و... دیگرستان» و «امروز، بشریت».
نکتهی برجستهی داستانهای این اثر آرمانگرایی شجاعی است که از طریق آن موضوعات اجتماعی را نقد میکند. داستان «خالد» روایت زندگی پیرمردی است که سه فرزند دارد که آنها پدر خود را فراموش کردهاند. «خلیل»، «جلیل» و «خالد» نام پسرهای این پیرمرد هستند که پس از رسیدن به مقام و جایگاه اجتماعی موفق، پدر و خانوادهشان را فراموش میکنند. روایت این پیرمرد از زندگیاش درواقع تصویری از مشکلات مردم در دههی پنجاه ایران است و بیتوجهی فرزندانش درواقع بازتابی از نسل جوان آن زمان است.
«بیستویک سال تجربه» داستان دیگر مجموعه ضیافت است که طی داستان آن سید مهدی شجاعی نظام آموزشی را نقد میکند. این داستان روایت معلمی جدی است که یک روز تصمیم میگیرد با دانشآموزانش را بدون درس بگذراند و بازی هیجانانگیزی تدارک میبیند. این نویسنده با به تصویر کشیدن فضای مدرسه و فرار دانشآموز از درس تفکر نظام آموزشی را که سبب فرار اجباری دانشآموزان میشد را با قلمی تلخ و گاهی طنزآلود به چالش میکشد. این روایت جزو اولین نقدهای جدی این نویسنده نسبت به مشکلات اجتماعی حاکم بر جامعهی آن زمان است.
داستان «ناخلف» سومین داستان کوتاه مجموعه ضیافت دربارهی رابطهی پدر و پسری به نام جواد است. این پسر جوان در تکاپوی فعالیتهای انقلابی است که با مخالفت پدرش که یک ساواکی است روبهرو میشود. جواد در این مسیر از دوستانش ازجمله علی و مسعود کمک میگیرد تا بتواند پنهان شود.
«شکار شکارچی» داستان چهارم مجموعه داستان ضیافت هست که در آن با روایت زندگی مردی مصالحفروش روبهرو میشویم. در این داستان این مرد نمایندهی طیفی از مردم آن زمان ایران است که زندگی خود را برای تحقق آرمانهای مذهبی و انقلابی فدا میکنند. «چوب کاری» داستان پنجم سید مهدی شجاعی در کتاب ضیافت است. این داستان نیز همانند داستان کوتاه «بیستویک سال تجربه» ماجرای معلم و دانشآموزی است
داستان «تو گریه میکردی» که آخرین داستان کتاب است تصویری از تأثیرات فقر بر تصمیمات خانواده است. در این داستان نویسنده واضح و آشکارا نشان میدهد چطور یک پدر به دلیل مشکلات مالی و فقر فرهنگی و اجتماعی فرزندش را طرد میکند.
سید مهدی شجاعی نویسنده و روزنامهنگار معاصر در شهریور سال 1339 در تهران متولد شد. او دو رشتهی ادبیات نمایشی و حقوق را برای تحصیلات دانشگاهی برگزید ولی به دلیل علاقهاش به نوشتن آنها را ناتمام گذاشت. او در پی علاقهاش به نوشتن، در مطبوعات و روزنامهها شروع به کارکرد و در صفحات روزنامههای مختلفی مانند «جمهوری اسلامی» و نشریاتی همچون ماهنامهی «صحیفه» و مجلهی «رشد جوان» نوشتههایش را منتشر کرد. مهدی شجاعی به دنبال فعالیت حرفهایاش در مطبوعات در دههی هفتاد ماهنامهی «نیستان» را تأسیس کرد که در آن نقدهای اجتماعش را مینوشت که باعث شد عمر فعالیت این نشریه بسیار کوتاه باشد. سید مهدی شجاعی پس از توقیف این ماهنامه، «انتشارات نیستان» را تأسیس کرد که در حال حاضر انتشار تمامی آثار این نویسنده را بر عهده دارد.
سید مهدی شجاعی کتابها و مقالات بیشماری را در زمینههای مختلف ازجمله مذهبی نگاشته است که بسیار خواندنی و قابلتأمل هستند. ازجمله این آثار میتوان به کتاب «پدر، عشق و پسر» که دربارهی زندگی و شهادت «حضرت علیاکبر» و کتاب «کشتی پهلو گرفته» که دربارهی زندگی «حضرت فاطمه(س)» اشاره کرد که نسخهی الکترونیکی این آثار در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. سید مهدی شجاعی علاوهبر نگارش کتابهای مذهبی آثاری را هم برای کودکان و نوجوانان نگاشته است که ازجمله آنها میتوان به «شانه؛ علی نشانه؛ شجاعت»، «بازی با بچهها»، «فصل خوب پیوستن» و « پشت پنجره» اشاره کرد که کتاب الکترونیکی آنها نیز در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. همچنین سید مهدی شجاعی در سال 1387 سرپرستی مجموعهی ۳ جلدی «دانستنیهای اسلامی برای نوجوانان» را نیز بر عهده داشت که از سوی «انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» منتشر شد.
سید مهدی شجاعی علاوه برنگارش کتابهای مذهبی و تاریخی فیلمنامههای متعددی هم نوشته که ازجمله آنها میتوان به فیلمنامههای «کمین»، «قله دنیا ۱»، «مسافر کربلا»، «آخرین آبادی» و «مردی از جنس نور» اشاره کرد. فعالیتهای او درزمینهی سینما تنها به همین موضوع ختم نمیشود، او بهعنوان داور نیز در جشنوارههای «فیلم فجر»، «تئاتر فجر» و «جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان» حضورداشته است.
کتابهای سید مهدی شجاعی را انتشارات کتاب نیستان منتشر میکند که نسخهی الکترونیک و pdf اکثر آنها در فیدیبو قابل دانلود است. کتاب الکترونیکی ضیافت که نقد و بررسیاش را در بالا خواندید در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
در طول بیستویک سال معلمیش، به یاد نداشت چنین فرجهای به دانشآموز داده باشد. در کلاس او کسی جرات جیک زدن نداشت. بچهها ممکن بود که بیرون از کلاس، پشت سرش، شکلک دربیاورند یا احیاناً ماشینش را پنچر کنند؛ اما اگر کسی در کلاس دست از پا خطا میکرد نتیجه امتحان آخر سالش را همان لحظه میفهمید. با اشتیاق به تجدیدی تن درمیداد که مبادا اصرار و التماس بیشازحد چه رسد به پررویی او را دوساله کند.
عادتش این بود که هرسال، اولین بار که وارد کلاس میشد، یک نفر را گناهکار یا بیگناه فرق نمیکرد از پشت میز بیرون میکشید و به باد کتک میگرفت و از کلاس اخراج میکرد. و طبیعتاً تا آخر سال، حضور او در کلاس مساوی بود با سکوتی یکپارچه که حتی قدبلندهای ته کلاس را هم فرامیگرفت. خیلی از معلمها افسوس اینهمه جدیتش را میخوردند؛ ولی خیلی که تلاش میکردند دو سه جلسه میتوانستند نقش او را بازی کنند و جلسات بعد خودبهخود سر کلاس لو میرفتند و کار خرابتر از گذشته میشد.کافی بود که او وارد کلاس شود و بچهها مشغول فحشکاری و گچ پرانی و لگدپرانی و کشتیگیری باشند. خدا عالم بود که چه بر سر آن کلاس و بهخصوص مرتکبین آن جرائم میآمد. راهی را که بچهها در این مورد دریافته بودند، که به حفظ شیطنت و نیز به دام نیفتادن منتهی میشد، این بود که مبصر در وسط درگاهی کلاس میایستاد و بیجیدن معلم را از انحنای راهرو، با کوفتن مشتی بر در، خبر میداد و معلم با ورود خود، اگرچه میفهمید آنکه دستش گچی است و سرش میخارد، تازه از پراندن گچ فارغ شده؛ یا آنکه به دنبال خودکارش به زیر میز میرود خندهاش را آن زیر رها میکند؛ یا آنکه آنچنان تصنعی دستبهسینه نشسته است، پایش از زیر به کار دیگری مشغول است؛ اما اگر میخواست وقتش را در کلاس برای بررسی اینگونه مسائل صرف کند، زمانی برای درس دادن نمیماند. ولی بههرحال، همهی اینها هم قبل از شروع درس قابلتحمل بود.
به آنها که روشش را نمیپسندیدند یا مسخرهاش میکردند یا از روی خیرخواهی و دلسوزی دم از رفاقت معلم و شاگرد میزدند، بهخصوص به آقای رحمانی که زیاد برای بچهها یقه میدراند، خیلی صریح میگفت: «بله آقا، رفاقت جای خود، اما اگر سر کلاس اجازه نفس کشیدن به کسی دادی، سوارت می شن. توی این بیستویک سال معلمی، من همه جورشو تجربه کردم، ولی گذشت اون زمانی که شاگرد به قداست معلم ایمان داشت و احترام میگذاشت. حالا تا یکی دوتارو حسابی گوشمالی ندی، اصلاً نمیتونی معلمی کنی. شاگرد مثل گنجشک می مونه؛ شل بگیری می پره...»
فرمت محتوا | epub |
حجم | 416.۰۰ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 68 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۲:۱۶:۰۰ |
نویسنده | مهدی شجاعی |
ناشر | انتشارات کتاب نیستان هنر |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۳/۱۱/۲۷ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
قیمت چاپی | 4,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
در نوجوانی خیلی جذب این کتاب شده بودم.
جالب بود
عالی