«من یارانی بهتر و باوفاتر از اصحاب خود نمی شناسم» این حدیث کوتاه از اباعبدالله علیه السلام بر تعهد و مقام بالای یاران امام حسین (ع) تاکید میکند. یارانی که باخلوص نیت و عشق بیحدشان در صحنهی کربلا ایستادگی کردند و با شهادت عمق معرفتشان را به اصحاب پیامبر نشان دادند. سید مهدی شجاعی نویسندهی برجستهی آثار انقلابی و داستانهای مذهبی؛ در کتاب از دیار حبیب، محبت و پارسایی یاران ائمه را به عنوان موضوع اصلی انتخاب کرده است. شجاعی در کتاب از دیار حبیب داستان «حبیب بن مظاهر» و «میثم تمار» را که از یاران دیرینه، متعد به اسلام و اصحاب پیامبر بودند، بازگو میکند.
کتاب از دیار حبیب اثری از سید مهدی شجاعی است که در سال 1385 منتشر شده است. این کتاب دو تن از یاران امام حسین (ع) به نامهای «حبیب بن مظاهر» و «میثم تمار» را معرفی میکند که در واقعهی عاشورا به شهادت میرسند. کتاب از دیار حبیب شامل ده داستان است که از زبان نویسنده بیان میشود و با نثری روان خواننده را در جریان اتفاقات تاریخی قرار میدهد.
«حبیب بن مظاهر» با نام اصلی «حبیب بن مظهر» از یاران باشرافت پیامبر بود که در جنگهای صفین، نهروان و جمل در رکاب امام علی (ع) جنگید. او چهرهای شاخص و افتخارآفرین در میان ائمه داشت و نامش به عنوان یکی از حاملان علم امیرالمؤمنین در تاریخ اسلام ثبت شده است. همچنین او به علم « مَنایا وَ بَلایا » ( آنچه بعدها اتفاق خواهد افتاد ) هم آشنا بود و با پنج امام معصوم دیدار کرد. «حبیب بن مظاهر» به عنوان یکی از سران مسلمان کوفه از جمله کسانی بود که به امام حسین (ع) نامه دعوت نوشت و به عنوان فرمانده جناح چپ سپاه در واقعه کربلا جنگید. نقل شده است :«هنگام شهادت ایشان چهرهی امام عليه السّلام درهم شكست و فرمود: خود و ياران حامى خود را به حساب خدا مىگذارم».
«میثم تمار» از یاران دیگر امام حسین (ع) از سرزمین «نهروان» به اسلام پیوست و به او لقب «ابو سالم» دادهاند. او شیعهای فداکار و وفادار به امام حسین (ع) بود و هر شش فرزندش نیز در راه امامان، زندگی خود را وقف کردند. از ویژگیهای شاخص «میثم تمار» نزدیکی خاص او به امیر مؤمنان علی (ع) بود. او نزدمولای متقیان، حکمت و علم آموخت و به نقل از روایات تاریخی، «صاحب سِر» ایشان بود.
«حبیب بن مظاهر» و «میثم تمار» به واسطهی علمشان آگاه بودند چه وقت و چهطور به شهادت میرسند. دربارهی این موضوع در «سفینة البحار» آمده است :« ای میثم! چه خواهی کرد آن روز که فرزند ناپاک بنی امیه (ابن زیاد) از تو بخواهد از من بیزاری بجویی؟ میثم گفت: نه، به خدا سوگند، هرگز چنین نخواهم کرد. امام (ع) فرمود: در غیر این صورت تو را به دار می آویزند و می کشند.گفت: صبر و مقاومت می کنم. این در راه خدا برایم قابل تحمل است...» همچنین در زیارت ناحیه مقدسه با چنین عبارتی «سلام بر حبیب بن مُظاهر اسدی!» به ایشان درود فرستاده شده است.
سید مهدی شجاعی روزنامهنگار و نویسنده معاصر سال 1339 در تهران به دنیا آمد. او سال 1356 برای تحصیل در دو رشتهی ادبیات نمایشی و رشتهی حقوق وارد دانشگاه هنرهای دراماتیک شد ولی به دلیل علاقهاش به نوشتن آنها را ناتمام گذاشت. شجاعی فعالیتش در مطبوعات و روزنامهها را با انتشار آثارش شروع کرد و در صفحههای هنری و فرهنگی روزنامه جمهوری اسلامی به نوشتن مشغول شد.
سید مهدی شجاعی در نشریات دیگر از جمله ماهنامه «صحیفه» و مجلهی «رشد جوان» هم مدتی فعالیت کرد و برای مدتی مدیریت انتشارات «برگ» را برعهده داشت. سید مهدی شجاعی در مصاحبهای در رابطه با علاقهاش به نوشتن و ادامهی این مسیر میگوید :«نه امروز و نه تمام این سالها، زندگی بدون نوشتن برایم قابل تصور نیست و نبوده است. بهگمان من زمانی که بهانه نوشتن موجود نباشد، باید رفت. امیدم برای چندصباح پیشرو این است که حتیالامکان از هر کاری جز نوشتن فاصله بگیرم و تمام همّ و غم و وقت و انرژیام را مصروف نوشتن کنم.»
سید مهدی شجاعی در دههی هفتاد «مجله نیستان» را تاسیس کرد و به نوشتن نقدهای اجتماعی خود در قالب داستان «رزیتا خاتون» مشغول شد که محتوای نقدهای او سبب شد انتشار «مجله نیستان» متوقف شود. مهدی شجاعی به دنبال توقیف مجلهاش در سال 1376 «انتشارات نیستان» را بنا کرد که ناشر کتابهایش هست. از فعالیتهای فرهنگی سالهای اخیر او میتوان به راهاندازی کمپین «کتاب محبوب من» اشاره کرد که آن را در فضای مجازیاش با خوانندگان کتابهایش دنبال میکنند.
سید مهدی شجاعی نویسندهی پرکاری است که کتابهای مختلفی را در زمینههای مذهبی و تاریخی به چاپ رسانده است. از جمله کتابهای او میتوان به «دین به چه درد میخورد؟!»، «وای تشنگی...»، «کمی دیرتر...»، «آن است شیوه حکومت علیه السلام، فرمان حضرت امام علی به مالک اشتر» و «دموکراسی یا دموقراضه» اشاره کرد که کتاب الکترونیکی آنها از سوی «انتشارات نیستان» در اختیار فیدیبو قرار گرفته و برای خرید و دانلود آنها میتوانید به سایت و اپلیکیشن مراجعه کنید.
همچنین «انتشارات کتاب نیستان» مجموعه مطالب طنز و نقدهای سید مهدی شجاعی را در قالب کتاب «رزیتا خاتون» منتشر کرده که نسخه صوتی آن با روایت خود نویسنده و «احسان چریکی» «شیما درخشش» برای دانلود در فیدیبو موجود است.
سیدمهدی شجاعی در زمینهی تالیف و ترجمهی کتاب کودک و نوجوان نیز موفق عمل کرده و آثار بسیاری را منتشر کرده است. سرپرستی مجموعهی ۳ جلدی «دانستنیهای اسلامی برای نوجوانان» که در سال 1387 از سوی «انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» منتشر شد یکی از فعالیتهای برجستهی او در این زمینه است. همچنین از آثار دیگر او در زمینه کودک میتوان به «شانه؛ علی نشانه؛ شجاعت»، «بازی با بچهها»، «فصل خوب پیوستن» و « پشت پنجره» اشاره کرد که pdf آنها برای دانلود در سایت و اپلیکیشن فیدیبو موجود است.
هوا رو به تاریکی میرود و حبیب اگر بتواند تاریکی را محمل سفر خود کند، هم امشب دعوت به انجام میرسد. عبور از میان خیل دشمن هم کار دشواری است. حبیب با فاصلهای نسبتا زیاد، سپاه دشمن را دور میزند و با سرعت به سمت قبیله خود میتازد. راه سپردن به آن سرعت و در تاریکی شب، با چشمهای کم سوی حبیب، درحالی که ماه نیز از نمایش نیم چهره خود هم بخل میورزد، کار آسانی نیست. اگر چشمهای تیزبین و فراست کمنظیر اسب هم نباشد، معلوم نیست این تاریکستان چگونه باید طی شود. شعلههای آتش چادرها، نشان میدهد که خواب، هنوز هشیاری قبیله را نربوده است. صدای فریاد اولین نگاهبان شب، به حبیب میفهماند که به مرز قبیله رسیده است و باید اسب را به تعجیل بایستاند تا از تیر هشیار نگاهبان در امان بماند. چهره حبیب آنقدر آشنا هست که در دیدرس روشنایی مشعل، شناخته شود و با احترام و عزت پروانه عبور بیابد. حضور بیوقت و ناگهانی حبیب در میان قبیله، جز سئوال و اضطراب و حیرت چه میتواند در پی داشته باشد. به چشم برهم زدنی، حبیب در میان دایرهای از مشعل و سئوال و کنجکاوی قرار میگیرد، همه مردان قبیله میخواهند بدانند که چه خبری پیر قبیله را این وقت شب به بیابان کشانده است. همه، همدیگر را به سکوت دعوت میکنند تا حبیب سخن بگوید :«بهترین هدیهای که رائدی برای قبیلهاش میآورد، چیست؟ من همان را برایتان آوردهام...»
نفس در سینه قبیله حبس میشود؛ در این هنگامه شب و ظلمت و بیابان، بهترین هدیه یک پیر قبیله چه میتواند باشد؟ همه، گوشها را تیز و چشمها را تنگتر میکنند تا ماجرا را دقیق دریابند.
حبیب اگر چه پیر است، اما هنوز خاطره دلاوریهای او دشمن را از اطرافش میگریزاند. جنگ زیاد طول نمیکشد. پنج به یک و پانصد به نود و یک، تکلیف را یکسره میکند. از دو سپاه، کشتهها و اسبها به زمین میافتند و خاک بیابان را به سرخی گل میکنند. از کاروان آنچه برجای میماند، چارهای جز گریز نمیبیند، کشتههای خویش را در طرفه العینی به اسبها میبندد و راه گریز پیش میگیرد. کشتههای دشمن هم چنان برزمین میماند و لشکر ابن سعد فاتح به سوی اردوگاه بازمیگردد.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 349.۱۶ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 70 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۲:۲۰:۰۰ |
نویسنده | مهدی شجاعی |
ناشر |