کتاب چرخ گردون حسین اعتضادی نشر کنکاش

من در شهر اصفهان، در سال هزار سیصد و هفده شمسی، در محله ­ی سرنیم آورد دنیا آمدم و از ده سالگی به بعد در محله­ ی باغ جنت زندگی کردم. محله­ی جدید ما هنوز ساختمان زیادی نداشت و زمین­ های کشاورزی اطراف، همه با گندم کاری و محصولات دیگری از این قبیل زراعت می شدند. در مواقعی که زمین _­ها چندهفته ­ای بایر بود ما در آن زمین­ ها فوتبال بازی می کردیم. تیم فوتبال محله ­ی ما از همه ی تیم ­های دیگر بهتر بود و در مسابقه ­های بین محله­ ها از همه براحتی برنده می‌شد، چون ما چهارتا از بهترین بازی کنان ایران را در محله­ ی خودمان داشتیم. دو تای آنها برادران جمالی بودند که اولی دو سه سالی از من بزرگ‌تر و دومی همسال من بود. یکی هم صادقی بود که بزرگتر از من بود. نفر چهارم بچه ­ای درشت و ورزشکار بود به نام ارسلان سرتیپ پور. این چهار نفر تا من هنوز دبیرستان را تمام نکرده بودم عضو تیم ملی ایران شده بودند و مایه ­ی افتخار ما بودند.