0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب دختری که باید می‌مرد نشر آداش

کتاب دختری که باید می‌مرد نشر آداش

کتاب متنی
نویسنده:
ناشر:
درباره دختری که باید می‌مرد

دختری که باید می‌مرد

وقتی به هوش آمد روی کف چویی کلبه‌ای در جنگل افتاده بود. تنها چیزی که می‌توانست ببیند یک جفت کفش ارغوانی و لکه‌های خون بود.

مرد کفش ارغوانی داشت به مرد دیگری دستور مرگش را می‌داد. او باید از خودش دفاع می‌کرد درحالی که حتی نمی‌دانست کیست و چه کار کرده که باید بمیرد.

 سبک‌وسیاق و نگارش آپریل هنری

آپریل هنری کتاب‌هایش را کاملا روان و ساده نوشت. و تلاش ما بر آن بود که در ترجمه‌ی فارسی هم به این مهم وفادار باشیم.

در این کتاب خبری از استعاره‌های پرپیچش یا اسم‌های طولانی یا سخت نیست. همه‌چیز ساده است اما همین سادگی‌ها پیچیدگی داستان را به نمایش می‌گذارند. گاهی ممکن است یک کتاب تنها گستره‌ی 72 ساعته‌ای را در بر بگیرد اما شما حتی نمی‌توانید یک ثانیه بعد را پیش‌بینی کنید. حتی اگر مقصد را پیش‌بینی کنید نمی‌دانید چطور قرار است داستان به اینجا برسد.

 نظرات دیگر نویسندگان درباره‌ی کتاب دختری که باید می‌مرد

آپریل هنری با اسرار پیچیده‌اش کنار می‌آید. و برای همین دختری که باید می‌مرد به خوبی آثار دیگرش است. تعلیق و تنش از صفحه‌ی اول که در آن مردان کدی را بیرون می‌کشند تا او را بکشند تا آخرین صفحه شکل می‌گیرد. زیرا او رازهای این اکوتریلر را کم‌کم فاش می‌کند.

این یکی را به طرفداران Split استفان پتروچا (Walker، 2010) و Matt Whyman’s Icecore (2007) و Goldstrike (2010، هر دو S&S) پیشنهاد دهید. تا آدرنالین خوبی با رگه‌های کوچک و ظریف عاشقانه داشته باشند.

— مجله‌ی کتابخانه‌ی مدرسه

خوانندگان قدیمی جک و جیل تا زمانی که به نتیجه‌ی خیره‌کننده نرسند نمی‌توانند این کتاب را کنار بگذارند.

— مجله‌ی جک و جیل

هنری یک نویسنده‌ی قدرتمند، قابل اعتماد و پرفروش هم در دنیای بزرگسالان و هم در دنیای نوجوانان است و این کتاب برای جلب رضایت طرفدارانش نوشته شده است.

— Booklist

 بخشی از کتاب

فصل اول

روز اول، 4:15 دقیقه‌ی عصر

بیدار شدم. اگرچه بیدار شدن نمی‌تواند واژه‌ی درستی باشد چرا که این کلمه نیازمند یک تختخواب و بالش است. بهوش آمدم. گونه‌ی چپم به جای بالش به یک چیز محکم و سفت خورده بود؛ به یک کف چوبی ناهموار. دهانم مزه‌ی سکه‌های قدیمی یک‌پنی را می‌داد؛ مزه‌ی خون.

چشم‌هایم همچنان بسته بودند و یکی از دندان‌هایم لق شده بود. سرم درد می‌کرد و وزوز کم‌جانی در گوشم شنیده می‌شد. انگار دست چپم هم مشکل داشت. انگشت کوچک و انگشت کناری‌اش با هر تپش قلبم ضربان داشتند. درد خیلی شدید و وحشتناکی بود.

مردها دارند حرف می‌زنند. صدایشان در حد زمزمه است. حرف‌هایی در مورد اینکه کسی دنبال من نیامده یا اینکه دیگر خیلی دیر شده است، می‌زنند. تصمیم گرفتم چشم‌هایم را بسته نگه دارم و حرکت نکنم. مطمئن نیستم اصلا می‌توانم حرکت کنم یا نه. فقط هم درد دندانم نیست که اذیت می‌کند. قدم‌هایی به سمتم می‌آید و کفشی به پهلویم لگد می‌زند.

خیلی محکم نبود، بیشتر شبیه یک سقلمه بود. هنوز هم به خودم اجازه ندادم واکنشی نشان بدهم. از میان چشم‌های نیمه‌باز دو جفت کفش مردانه می‌بینم؛ یکی از آنها قهوه‌ای و دیگری قرمز مایل به قهوه‌ای‌ست. حس گنگ و غریبی به من می‌گوید این رنگ، قهوه‌ای خونی است. یکی از مردها که به ظاهر آرام است، می‌گوید: اون هیچی نمی‌دونه!

حرفی که در اصل یک حقیقت است.

حق با اوست. من چیزی نمی‌دانم. چه اشتباهی از من سر زده است؟ کجا هستم؟ اینها چه کسانی هستند؟ هر بار هم که تلاش می‌کنم بفهمم، موفق نمی‌شوم. تنها چیزی که می‌دانستم این بود که به دردسر افتاده‌ام.

مرد دیگر می‌گوید: من باید به پورتلند برگردم و کارامونو اونجا دنبال کنم. تو باید اینجا حواست به کارا باشه. دختره رو ببر بیرون و کارشو تموم کن.

ـ اما اون فقط یه بچه‌ست.

دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
pdf
حجم
1.۳۳ کیلوبایت
تعداد صفحات
254 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۰:۰۰
نویسندهآپریل هنری
مترجمزهرا رضوانی ثانی
ناشرآداش
زبان
فارسی
عنوان انگلیسی
The girl who was supposed to die
تاریخ انتشار
۱۴۰۴/۰۵/۱۲
قیمت ارزی
3 دلار
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
pdf
۱.۳۳ کیلوبایت
۲۵۴ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
منتظر امتیاز
60,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
دختری که باید می‌مرد
آپریل هنری
آداش
منتظر امتیاز
60,000
تومان

از همین نویسنده مطالعه کنید

همه