با شنیدن این خلاصه کتاب صوتی می آموزید:
اینستاگرام چطور شکل گرفت؟ چرا بزرگ شد و چگونه زندگی را برای همیشه تغییر داد؟
کوین سیستروم به دانشگاه نیامده بود تا با کار کردن در یک شرکت نوپا ثروتمند شود. میخواست به سراسر دنیا سفر کند و کلیساها و نقاشیهای قدیمی را مرّمت کند. عاشق علمی بود که پشت هنر پنهان شده و برایش عجیب بود که چطور یک نوآوری ساده میتواند شیوه ارتباط مردم را تغییر بدهد. عاشق عکاسی بود. میگفت: «دوست دارم از عکاسی استفاده کنم تا دیدگاهم درباره دنیا را به همه نشان دهم و دیگران را ترغیب کنم نگاه تازهای داشته باشند. »
او سال سوم دانشگاه را به گرفتن عکس در کافههای مختلف گذراند. در همین سالها به شرکتی به نام اودیو برخورد که بازاری برای فروش پادکست در اینترنت راه انداخته بود و به این نتیجه رسید که میخواهد دوره کارورزیاش را در این شرکت بگذراند.
جک دورسی که بهتازگی بهعنوان مهندس در شرکت اودیو استخدام شده بود، انتظار نداشت که از یک کارآموز 22 ساله خوشش باید. او یک دانشجوی انصرافی از دانشگاه نیویورک با خالکوبیهای آنارشیستی و حلقهای به بینی بود و بیشتر از اینکه مهندس باشد خودش را هنرمند میدانست. اما در کمال تعجب، او و سیستروم باهم دوست شدند. البته کوین سیستروم در اودیو باقی نماند. او حتی درخواست مارک زاکربرگ برای همکاری در بخش عکس فیسبوک را هم رد کرد. این در حالی بود که فیسبوک داشت معروف میشد و جک دورسی در اودیو، برنامه پرطرفداری به نام توییتر راه انداخته بود.
سیستروم با دیدن این پیشرفت، احساس کرد که فرصت بزرگی را از دست داده است. بیشتر مردم شانس این را پیدا نمیکنند که در اولین روزهای تأسیس یک شرکت مهم به آن ملحق شوند. سیستروم دوبار این شانس را پیدا کرد، ولی هردو بارش را به باد داد. چون تصمیم گرفت کاری را انجام دهد که ریسک کمتری داشت. او به گوگل رفت.
سیستروم در گوگل به تیم معاملات راه یافت و دید که این غول عرصه فناوری چطور شرکتهای کوچکتر را به دام میاندازد و میخرد. اما اقتصاد ایالت متحده در سال 2008 وارد بحران شد و گوگل دیگر نتوانست چیزی بخرد.
وقت آن بود که سیستروم به سراغ کار دیگری برود. او بهعنوان مدیر محصول در یک شرکت نوپا مشغول به کار شد. درعینحال، سعی میکرد یک مهارت جدید یاد بگیرد: ساخت برنامههای کاربردی تلفن همراه.
اینترنت دیگر وسیلهای برای چک کردن ایمیل یا گشتن در گوگل نبود، موبایل با زندگی عادی ترکیب شده بود. حالا توسعهدهندگان میتوانستند نرمافزارهایی عرضه کنند که با مردم همهجا بروند.
سیستروم سعی داشت که کمبود دانش فنیاش را با چیزهایی که از هنر میدانست ترکیب کند و برنامهای بسازد که برای مردم عادی جذاب باشد. البته دانشش فقط در حد ساخت چند وبسایت بود. پس سعی کرد این کار را مثل عکاسی یاد بگیرد و بالاخره توانست چند برنامه برای تلفن همراه بسازد.
سیستروم، وبسایتی به نام بربن برای تلفنهای همراه ساخت. این وبسایت به افراد اجازه میداد بگویند که کجا هستند یا کجا میخواهند بروند تا دوستانشان هم بتوانند به آنها ملحق شوند. هرچه کاربر بیشتر بیرون میرفت، امتیاز مجازی بیشتری میگرفت. برای اضافه کردن تصویر به پستتان در بربن، باید آن را ایمیل میکردید و راه دیگری برای این کار وجود نداشت، ولی ایده بربن آنقدر جالب بود که توانست وارد رقابت برنامههای کاربردی شود.
در ژانویه 2010 سیستروم تصمیم گرفت این ایده را بفروشد. او به یکی از مهمانیهایی که پر از سرمایهگذاران خطرپذیر بود رفت. در این مهمانی توانست با مارک اندرسون بنیانگذار شرکت نت اسکیپ و استیو اندرسون مدیر شرکت بیس لاین ونچرز ملاقات کند. اندرسون از سیستروم خوشش آمد و تصمیم گرفت به او کمک کند.
برنامه سیستروم کاربران زیادی نداشت و فقط دوستانش از آن استفاده میکردند. او حدود 50 هزار دلار لازم داشت تا بتواند استارت تبدیل کردن این برنامه به شرکتی درستوحسابی را بزند. اندرسون میخواست این فرصت را به سیستروم بدهد. او به سیستروم گفت: «بزرگترین ریسک برای تو اینه که بنیانگذار دیگهای کنارت نداری. من معمولاً روی بنیانگذارهای تنها سرمایهگذاری نمیکنم. »
نظر اندرسون این بود که اگر کس دیگری در رأس امور نباشد، هیچکس نیست که اشتباهات سیستروم را به او یادآوری کند.
سیستروم گفت که با نظرش موافق است و در قرارداد، سهمی 10 درصدی هم برای بنیانگذار نهایی در نظر میگیرد و به همین سادگی استارت شرکتی که قرار بود اینستاگرام شود، زده شد.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 89.۷۴ کیلوبایت |
مدت زمان | ۵۷:۳۳ |
نویسنده | سارا فرایر |
مترجم | گروه مترجمان شنیدار |
راوی | مصطفی طالبیان مقدم |
ناشر | انتشارات شنیدار |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۴/۰۲/۱۶ |
قیمت ارزی | 2 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |