کتاب خیرگی نشر متخصصان

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

هرگاه نسبت به پیرامونم دقیق می‌شدم خیرگی به سراغم می‌آمد؛ طوری که ذهنم بر آن می‌شد تا انتهای دانستن رفته و به چگونگی‌ها پی ببرم. این بود که با اینکه سنی نداشتم اما علاقه بسیار بود و بی‌وقفه شعر می‌گفتم. بیان آهنگین منظور و همچنین غوطه‌خوردن در این فضا برایم لذت‌بخش بود. از این‌رو بود که در صدد چاپ اولین کتابم که در دست دارید بر آمدم. بیان احساسات متعلق به پیرامون چنان جاذبه کشنده‌ای داشت که هرچه بیشتر می‌فهمیدم به همان اندازه و حتی بالاتر به درک و فهمش می‌پرداختم. این به‌قدری بود که گاه و بی‌گاه به درون واژه‌ها و بعضا جستجویشان می‌شتافتم؛ تا جایی که در برخی جهات دچار سردرگمی می‌شدم که از درونشان هم در آخر موضوعاتی برای شرح مطرح می‌شدند. این که چطور آرایشش دهم و اینکه چگونه به نگارشش بپردازم هم من را در این راه همیاری می‌نمود. تجربه در نکات و شرح حال و همینطور منظوم کردنشان از سوی دیگر و دست آخر جمع بندی همه اینها بود که باعث شد بدان بپردازم و در نهایت با گذر از همه این موضوعات "خیرگی" پدید آمد و تولدی شد برای پاگذاشتن من به دنیای شعر و نویسندگی و از آنجا که کتاب و کتابخوانی مهم است و مسئله‌ایست رو به خاموشی، وظیفه خود می‌دانم که شعله را روشن نگاه داشته تا نورش روشنی بخش باشد و ادامه‌ دار.