0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  اشتیاق باغبان نشر قطره

کتاب اشتیاق باغبان نشر قطره

کتاب متنی
درباره اشتیاق باغبان

باغبان: خنگول صدام می‌زد... فقط وقتی تنها بودیم. که هیچ‌کس نمی‌شنید. «خنگول یک شب می‌آید به بوته‌هایم رسیدگی کند؟» «خنگول تشنه است؟»... من هم برایش یک اسم مستعار پیدا کرده بودم. «بانوی پیر.» «بانوی پیر مهربان.» روی گلدان‌های بزرگش خم می‌شدم ـ خودش می‌گفت باغ بابِل ـ خودش هم کنارم می‌ماند. صاف مثل الف. شاداب. بعضی وقت‌ها دلم می‌خواست بکارمش توی خاک. اینجا. بخصوص وقتی آن پیراهن تنش بود... پیراهنِ یویویو! با آن پیراهن شبیه دخترهای جوان می‌شد. آنجا بود و کار‌کردنم را تماشا می‌کرد. خوشحال. دیگر هیچ دغدغۀ خاطری به خودش راه نمی‌داد. لابد به گل‌هایی فکر می‌کرد که چیزی نمانده بود دربیایند. یک وقت‌ها سر که بلند می‌کردم، خدشه‌ای توی چشم‌های بانوی پیر مهربان می‌دیدم. وقت‌هایی که با خودش فکر می‌کرد می‌شود که پُر‌گل‌‌شدن ایوانش را دوباره ببیند ـ به قول خودش باغ‌های بابِلش را ـ . هفتادوپنج‌ساله. من هم بیست‌ساله. خاک برگ خَلَنگ. از این بهتر نمی‌شود. پیشکش! پیشکش! چرا، پیشکش! طبیعی است، شما با من مهربانید. بحث کردن هم ندارد. یک‌دندگی نکنید. پیاز گل لاله. بنفشه. گل فراموشم مکن. مجانی، من که پولی بالایش نمی‌دهم. شما بگویید از چی خوشتان می‌آید، من هم خوشحالتان می‌کنم. طبیعی است. به‌هرحال روزهایی هم هست که شاید دلم خواست بزنمش. مثلاً وقتی لجبازی می‌کرد، وقتی می‌خواست رز رونده را جایی بگذارد که آفتاب ظهر می‌تابد. حالی کردن بهش آسان نیست. خب که چی، آدم به حرف کسانی که کارشان این است گوش ندهد!

بانوی پیر: گل نرگس، شب‌بوی مینیاتوری، پیشکش؟

باغبان: پیشکش.

بانوی پیر: خیال می‌کنی می‌توانم از تو پیشکش قبول کنم؟ که می‌توانم حتی فقط نزدیکت بشوم؟

باغبان: طبیعی است که آدم اعتماد نداشته باشد به سگی که توی تاریکی قلاده‌اش را گاز بگیرد. اما نزدیک شدن به من را هیچ جور نمی‌توانید مانعش بشوید. به‌قول خودتان تقدیر است. باغبان اینجاست؛ توی بالکن کوچک کار می‌کند. بانوی پیر هم توی لباس گل‌دار خوشگلش او را نگاه می‌کند. انقدر واقعی که خنگول صدام می‌زنید و من هم بانوی پیر مهربان صداتان می‌زنم. تمام این‌ها به‌قاعده است.

بانوی پیر: اول تو اسم مرا به زبان آوردی. اگر صدام نزده بودی، نمی‌آمدم.

باغبان: اسمتان به این معنی نیست که صداتان می‌زنم.

-از متن کتاب-

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
285.۰۰ بایت
تعداد صفحات
62 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۲:۰۴:۰۰
نویسنده ژان پیر سارازاک
مترجم لاله شهابی قریب
ناشرنشر قطره
زبان
فارسی
عنوان انگلیسی
La Passion du jardinier
تاریخ انتشار
۱۴۰۳/۰۲/۳۰
قیمت ارزی
3 دلار
قیمت چاپی
70,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۲۸۵.۰۰ بایت
۶۲ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
منتظر امتیاز
15,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
اشتیاق باغبان
ژان پیر سارازاک
نشر قطره
منتظر امتیاز
15,000
تومان