توانبخشی شناختی به مدت طولانی ذهن عصب روانشناسان و متخصصین را به خود مشغول ساخته است. با افزایش تعداد آسیبهای مغزی در طی جنگ جهانی اول و دوم، دانشمندان برجستهای مثل گلدشتاین، لوریا، زانگ ویل برنامههای درمانی را برای سربازانی که ضایعه مغزی داشتند ایجاد کردند. هریک از این محققین با این موضوع که چگونه توانبخشی انجام بگیرد، دل مشغول بودند. همچنان که گلدشتاین میگوید: آیا ما صرفاً باید به بیمار کمک کنیم تا ظرفیت کارکرد از دست داده خود را بازیابد یا او باید یاد بگیرد که با دیگر کارکردها آن را جبران کند. به عبارت دیگر آیا توانبخشی بر این هدف استوار است که کارکرد شناختی آسیب دیده را ترمیم کند یا شیوههایی جبرانی یا جایگزین کارکرد را ایجاد کند.
یک مجموعه از تمرینهای اختصاصی برای ترمیم مهارتهای شناختی ایجاد کردند. فراوانی زیاد نقصهای شناختی بعد از ضایعه مغزی مخصوصاً بعد از ضایعه مغزی تروماتیک و اهمیت ترمیم توجه، اکنون به طورگستردهای شناخته شده است.
در حال حاضر، درمانگران عمدتاً از یکی از رویکردها برای توانبخشیهای شناختی بعد از ضایعه مغزی استفاده میکنند. یک رویکرد درمانی کوشش میکند که مستقیماً کارکردشناختی آسیب دیده را دوباره آموزش دهد. منطق زیربنای این رویکرد این عقیده است که تمرین بر روی تکالیف انتخاب شده باعث بهبود مدارهای نورونی آسیب دیده میشود. در ترمیم مشکلات توجه فرض براین است که تواناییهای توجهی به وسیله فراهم آوردن فرصتهایدارای ساختار برای تمرین کردن جنبههای مختلف توجه بهبود مییابند. درمان شامل تمرینهای مکرر یک سری از تکالیفی است که نیازمند توجه با سطوح متفاوت است. فرض بر این است که فعال کردن مکرر و تحریک مداوم سیستمهای توجه باعث تغییر در ظرفیت شناختی میشود که این خود به نظر نشان دهنده تغییرات زیربنایی در فعالیت نورونی است.
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 1.۸۱ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 106 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۳:۳۲:۰۰ |
نویسنده | مسعود علیزاده |
نویسنده دوم | زینب اکبری |
ناشر | پادینا |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۸/۰۲ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |