درباره بازخوانی عقل با نگاهی به دیدگاه علامه طباطبایی
بخشی از دیباچه: توجه ویژۀ انسانها به عقل، تقدیس و گرامیداشت آن از یکسو و تلاش متفکران برای تعیین قلمرو مفهومی آن، سبب تعاریف متعدد و معانی گوناگون برای آن شده است؛ گاه آن را مشترک لفظی و بیشتر آن را مشترک معنوی دانستهاند که به تشکیک بر همه آن معانی دلالت میکند، شاید علت مشترک لفظی دانستنش این باشد که هر دسته و گروهی بر اساس ذوق و مشرب فکری خود مرتبه و بُعد خاصی از آن را بهعنوان تمام حقیقت عقل تلقی کردهاند. آیتالله جوادی در این مورد سخنی دارد که حاصلش چنین میشود: بهقدری موارد اطلاق عقل پراکنده و جدای از هماند که گویا هیچ وجه جامعی میان آنها نیست؛ لذا صدرالمتألهین بعد از بیان مصادیقی از آن در اسفار اطلاق واژۀ عقل را بر این معانی از باب اشتراک لفظی دانسته و میفرماید: «اسم العقل واقع... بالاشتراک الاسمی» و مرحوم حکیم سبزواری در تعلیقه فرمودهاند این به خاطر دوری فراوانی است که میان آن معانی وجود دارد. چون در بعضی از این موارد اطلاق واژۀ عقل از باب ادراک بالقوه است. مثل عقل هیولانی و در مواردی از باب ادراک بالفعل است. مثل عقل بالفعل نظری و در مواردی از باب فعل است؛ نه ادراک مثل اطلاق واژۀ عقل بر فعل حس. در طول تاریخ گاه بشر ارزش عقل و جایگاه بلند آن را درک نکرد، لذتهای آنی و زودگذر هواها و هوسها را بر دوراندیشی و به کار بستن عقل فطری و ناب ترجیح داد. لذا به دام نیرنگها گرفتار و با فریب دشمنان نیرنگباز تن به ذلت خواری و پذیرش ننگ و عار و شکست داد، گاه جانب افراط را و زمانی هم جانب تفریط را پیشه کرد. بارزترین شکل عقلستیزی در قرونوسطی اتفاق افتاد که رهبران کلیسا و کلیدداران بهشت با تفسیرهای غلط و دستاندازی به کتب مقدس به دانشوران و متفکرانی که با سعی و تلاش علمی و فکری به نتایجی خلاف باورهای غلط و غیرمعقول آنها دست مییافتند آنها را به بند کشیده و با بیرحمی تمام مجازات میکردند. از سویی کلیسای قدرتمند اما افسارگسیخته دیگر قادر به پاسخگویی به مطالبات فکری و عقلانی انسان آن زمانه و ادارۀ جامعۀ آن روز نبود. در چنین شرایطی مردم به فکر استفاده از عقل منهای وحی در ادارۀ زندگی فردی و اجتماعی خویش و حل مشکلات معیشتی و فکری خود افتادند و برای پاسخگویی نیازهای فزاینده و جدید خود بنیان جدیدی را پیریزی کردند ولی معالأسف آنقدر جانب افراط را در دنیامحوری، منفعتجویی و شیوۀ جدید زندگی مادی گرفتند که در اصطلاح از اینور بام افتادند و تمام ساختارهای بنیادین اخلاقی، معنوی و حتی عقلانی بشر که محصول قرنها تلاش سختکوشان از انبیاء، سفرای الهی، وارستگان و اندیشهوران بود ویران کردند و به جای کلیسا حاکمیت مطلقالعنان و افسارگسیختۀ عقل حسابگر و فنی جای دادند.