کارکردِ سیاستگذاری اجتماعی در جلب پشتیبانی برخی گروههای اجتماعی از دولت و پیشگیری از تبدیلِ گروههای دیگر به نیروهای متخاصم، امری پذیرفتهشده است. آنچه کمتر شناختهشده است، تبعاتِ اجتماعی و سیاسیِ این سیاستگذاریهاست. بهعبارت دیگر، اینکه هدف تمامی دولتها در اتخاذ سیاستهای اجتماعی و رفاهی همواره ایجاد ثبات در چارچوبِ یک نظام سیاسیِ مشخص است، بدین معنا نیست که افراد و اقشار اجتماعیای که از فرصت به دست آمده توسط این سیاستها بهره بردهاند، همواره به همان سمتوسویی خواهند رفت که دولتها در آغازِ کار مشخص کرده بودند. کتاب حاضر، مروری است بر تاریخ سیاستگذاری اجتماعی و رفاهیِ در ایران از هنگام تأسیس حکومت پهلوی تا امروز و تبعاتِ خواسته و ناخواستۀ آن بر تحولات اجتماعی و سیاسیِ کشور.