نبوغ زودرس، دیوانهکننده است و نابغه را در مرزهای ناپیدایش غرق میکند. گوستاو فلوبر، نابغهایست مغروق در نبوغ خویش که بیوقفه مینوشت ولی سرحدات کمالگرایی جنونآمیزش موجب میشد که نوشتههایش نسبت به همعصرانش کمتر و گزیدهتر باشد. دقت در جزئیات، انتخاب تکتک کلمههای هر جمله بر مبنای لحن، آهنگ و بستر روانشناختی یا فلسفی، سیاسی، تاریخی و...، نوشتههای او را چنان یگانه و یکهتاز کرده که میتوان گفت حتا تا همین امروز هم با نویسندهای اینچنین حساس و دقیق و سرشار از ایجاز روبرو نشدهایم. او که از کودکی و نوجوانی مینوشت، وسواس پر از شدتش گسترهی وسیعی را در خود جای میداد که از انتخاب کلمات نوشتههایش تا روابط فردی و اجتماعی و انتشار آثارش را در برمیگرفت. کتاب «خاطرات یک دیوانه و داستانهای دیگر» مجموعهایست از داستانهای شگرف که او از نوجوانی مینوشت ولی منتشر نمیکرد و خواندن هرکدام و دقت به تاریخ نوشته شدنشان، هر خوانندهای را در حیرت فرومیبرد. سیزده داستان این کتاب، نمودی دقیق از دستاورد بزرگیست که نوشتن به سبک فلوبر را نمایندگی میکنند؛ همهی آن جهان عظیم و دقیق با جزئیات روانشناختی شخصیتها در سپهر ورای تصوری که هنرمندانه، تاریخ و فلسفه را از چشمانداز اجتماع انسانی روایت میکنند، آنهم با تزریق دقیقشان به لایههای مختلف داستانها.