«عاشق مدرن» نخستین بار به سال ۱۹۳۳ منتشر شد، سه سال پس از مرگ لارنس، اما احتمالاً لارنس آن را بیستوچهار سال پیشتر نوشته بود: داستانِ عاشقی که به روستای زادگاهش بازمیگردد تا دختری را بازیابد که سالهای نوجوانیاش را با او غرق خواندن کتابها و پرورش روحش بوده است. «بلیط، لطفاً» نیز نخستین-بار بهسال ۱۹۱۸ منتشر شد، داستانی طنزآمیز که همچون اغلب آثار لارنس از عشق، میل و خیانت میگوید، در روزهایی که اروپا در آتش جنگ جهانی اول میسوزد اما در سراسر داستان جز جنگی میان عشق و کینه در میان نیست، تقلایی زنانه میان سویههای متخاصم میل. باتای در دیباچهی ویرایش دوم کتاب «ناممکن» (L’Impossible) از چیزی حرف میزند که برای ما در فهم آثار لارنس اهمیتی بهسزا دارد: امر ناممکن. به گفتهی او «تنها افراط گراییِ میل و مرگ است که کسی را برای دستیابی به حقیقت توانا میکند.» و این حقیقت، همان ناممکنی است که لارنس در تمامی آثارش، اعم از رمان، شعر، سفرنامه و غیره، در پیاش بود. لارنس برای رسیدن به بیان ناممکن واژهها و عباراتی تازه را به زبان انگلیسی هدیه داد، هدیهای که به تعبیر دریدا خود امری ناممکن است؛ چراکه هیچ دلیلی برای دادنش وجود ندارد، اما ما همچنان هدیه میدهیم و میگیریم.