اکنون که این مقدّمه را مینویسم، حدود سه سال است که در خارج از کشور بهسر میبرم. حرفۀ من تئاتر است و دانشجوی دکترای درام در دانشگاه فلیندرز استرالیا هستم. در این مدّت در کنار درس، با رادیو ادلید و ادلید فستیوال سنترـ مهمترین مرکز هنری ایالت استرالیای جنوبی ـ همکاری کرده، و داوری یک جشنوارۀ فیلم کوتاه را برعهده داشتهام. همچنین، با افراد زیادی از ملّیتهای گوناگون همخانه بودهام. تلاش کردهام تا در فعّالیتهای گروهی شرکت کنم تا هر چه بیشتر از فرهنگ مردمان مختلف بیاموزم، و از هر فرصتی برای انجام کارهای درآمدزا یا داوطلبانه استفاده کنم. این تجربیات بهمن کمک کردهاند تا از نزدیک پدیدۀ مهاجرت را لمس کرده و خود را برای نگارش چنین اثری آماده کنم.
این کتاب در دو بخش تنظیم شده است: پیش از رفتن و پس از رفتن. نمیتوان مرز روشنی بین این دو بخش قائل شد، ولی تلاش شده تا با ارائۀ ساختاری کلّی، سرفصلهای مهاجرت را شفافتر ارائه کنیم. در بخش اوّل که مشتمل بر ۱۰ فصل است، پیشنهاداتی برای دوران پیش از مهاجرت ارائه شده و در بخش دوّم طی پنج فصل پیشنهاداتی برای دوران پس از مهاجرت ـ خصوصاً یک سال اوّل ـ مطرح شده است. در این میان گاهی برخی مطالب تکرار میشوند و برخی مثالها در شکلهای مختلف در فصول بعدتر سرک میکشند. تکرار بد نیست. مرور توصیهها، اهمّیت بیشتر آنها را بهما گوشزد میکند. باری، از آنجا که این کتاب برگرفته از تجربیات شخصی و مصاحبه با تعداد محدودی از مهاجران است، در پی صدور احکام کلّی نبودهایم. برای همین ممکن است در ویراستهای احتمالی بعدی، فصولی افزوده یا کاسته شوند. در این راستا از هر گونه پیشنهادی استقبال میشود. با این حال توجّه داشته باشید که بنا بر برخی مقتضیات، گاه امکان طرح یا تحلیل بیشتر برخی مسائل و مثالها ممکن نبوده است.
در این اثر از عنوان اصلی سرزمین نامادری و عنوان فرعی پیشنهاداتی در باب مهاجرت استفاده شده است. عبارت «نامادری» حاکی از قضاوتی منفی نسبت بهسرزمینهای دیگر نیست؛ گاهی نامادری میتواند مهری همسنگ مادر نصیب آدمی کند، امّا چنین ارتباطی همواره عاری از پیوندی خونی است. ارتباط یک مهاجر با سرزمین جدید نیز هرچند مناسب باشد، فاقد آن پیوند خونی است. سرزمین نامادری استعارهای از این وضعیت است. در این میان استفاده از اصطلاح «مهاجرت» در عنوان فرعی نیز ممکن است کمی مناقشهبرانگیز باشد. در این کتاب مراد ما از مهاجرت، تغییر مکان زندگی بهقصد سکونت دائم یا موقّت در کشوری دیگر است. یعنی همین که شما محلّ زندگیتان را عوض کنید، از دیدگاه این کتاب یک مهاجر محسوب میشوید.
-بخشی از مقدمه-