بحث سیاستگذاری فرهنگی از مفاهیم نسبتاً جدیدی است که از دهه ۸۰ میلادی وارد ادبیات مدیریت شده است. واژه فرهنگ در ادبیات باستانی، به معنی تربیت کردن، پرورش دادن، دانش، هنر، خرد، ادب،... به کار رفته است. در زبان علمیمردمشناسی و جامعهشناسی در ایران، واژه فرهنگ معادل مفهوم لاتین Culture به کار گرفته شده است. اولین تعریف علمیفرهنگ توسط ادوارد تایلور در کتاب: فرهنگ ابتدایی وی در سال ۱۸۱۷ مطرح شده است. به نظر وی فرهنگ کلیات در هم تافتهای است شامل دانش، دین، هنر، قانون، اخلاقیات، آداب و رسوم و هرگونه توانایی و عادتی که آدمی همچون عضوی از جامعه بدست میآورد.
در کنفرانس بررسی سیاستهای فرهنگی در جهان که در سال ۱۹۸۲ از طرف یونسکو برگزار شد، در قطعنامه خود فرهنگ را چنین تعریف کرده است: فرهنگ در کلیترین حالت آن، بر مجموعه پیچیدهای از خصوصیات احساسی، فکری، مادی، غیرمادی اطلاق میشود که به عنوان شاخص یک جامعه یا گروه اجتماعی مطرح میشود که این نه فقط شامل هنرها و آثار ادبی است بلکه اشکال مختلف زندگی انسانها، نظام ارزشی و اعتقادات را نیز در بردارد.
در گزارش سمینار سال ۱۹۸۸، وایت اعتقاد دارد فرهنگ نظامیاست نسبتاً منسجم متشکل از اجزای غیرمادی شامل ارزشها، هنجارها، نهادها، باورها و اعتقادات، آداب و رسوم، دانش و اطلاعات رایج و هنرها و اجزای مادی شامل کالاهای مصرفی، ابزارها، میراثهای فرهنگی نسبتاً مشترک بین اعضای یک گروه، اجتماعی یا جامعه که از طریق یادگیری از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. وایت معتقد است: برای نظام فرهنگی هر جامعه حداقل پنج کارکرد میتوان ذکر کرد: تأمین نیازهای فیزیولوژیک، ایجاد ارتباط جمعی، دادن هویت فرهنگی خاص به اعضای، حفظ و تداوم و بقای جامعه، ایجاد و حفظ همبستگی و انسجام اجتماعی. چنانچه میزان مناسبی از همبستگی متقابل بین اجزای یک نظام فرهنگی موجود نباشد، آن نظام کارآیی خود را از دست میدهد و نمیتواند کارکردهای لازم خود را ایفاء کند. یکی از ویژگیهای مهم فرهنگ، دگرگونی مداوم آن در جهت ایفاء کارکردهایش میباشد. چگونگی و میزان تغییرات فرهنگی در جوامع مختلف به عوامل گوناگونی بستگی دارد. فرهنگ نتیجه یک فرایند پیچیده یادگیری گروهی است که تنها تا حدی تحت تأثیر رفتار قرار مگیرد. اما اگر بقای گروه به علت عدم سازگاری عناصر فرهنگی مورد تهدید قرار گیرد سرانجام وظیفه رهبری است که تشخیص موقعیت دهد و اقدام مناسب انجام دهد، در این معناست که رهبری و فرهنگ عموماً از نظر مفهومیپیوستگی درونی دارند.
بسیاری از نظریهپردازان مدیریت تمایل دارند فرهنگ را مجموعهای از متغیرهای متمایزی نظیر باورها، ارزشها، هنجارها، داستانها و نمادهای ظاهری بدانند که بر اساس آن میتوان فرهنگ را به طریقی ابزاری مورد دستکاری قرار داد و آن را مدیریت کرد.
نکته مهم این است که فرهنگها از بسیاری از تعاملات پیچیده میان افراد، حوادث و موقعیتهای کلی نشأت گرفته است و بر تاریخ گذشته نیز تکیه دارد.
بر این اساس از عمدهترین دلایل مطالعه فرهنگ سازمانی در دانشگاهها، شناخت برخی از ویژگیهای فرهنگ این سازمان از جمله فرهنگ کار جمعی، احساس مسئولیت اجتماعی، روحیه خلاقیت و نوآوری، تعهد و وفاداری سازمانی، روحیه تحمل و بردباری و ریسکپذیری... است.
به عبارت دیگر دستیابی به نهضت نرمافزاری در دانشگاهها مستلزم داشتن ویژگی فرهنگی مثبت در بافت فرهنگ سازمانی منسجم میباشد یعنی داشتن روحیه جمعی، نگرش سیستمی، احساس مسؤولیت اجتماعی، حمیت و تعهد سازمانی، بروز خلاقیت و ابتکار عمل میباشد. بدیهی است دستیابی به این مهم در گرو شناخت واقعیتهای موجود در تعاملات سازمانی است که از طریق مطالعه فرهنگ سازمانی و تجزیه و تحلیل فرهنگ امکانپذیر خواهد بود. باید اضافه شود که انجام هرگونه تغییر و تحول بنیادی در هر سازمانی تنها از طریق شناخت دقیق ویژگیهای فرهنگ سازمانی آن سازمان همراه با اتخاذ راهبردهای اساسی مبتنی بر ارزشها، باورها و مفروضات اساسی آن سازمان ممکن میباشد.
واقعیت این است که سازمانها در طول زمان ایجاد و تکامل مییابند. با شکلگیری سازمانها و بنا به تعامل گروههای مختلف درون سازمانی مقوله فرهنگ سازمانی به جهت انسجامبخشی درونی و نیز انطباق با شرایط و مقتضیات محیطی از اهمیت زیادی برخوردار شده است.
مطالعات و بررسیها نشان میدهد که فرهنگ آن بخشی از محیط است که توسط آدمیشکل میگیرد و شامل ارکان ملموس (مانند: ساختمانها، ادوات موسیقی، تجهیزات اداری) و عناصر غیرملموس (مانند قوانین و مقررات، ارزشها و هنجارها) میباشد.
نکته مهم این است که سازمانها از جمله سازمانهای آموزشی دارای فرهنگهای سازمانی مختلفی هستند. به عنوان مثال معلوم نیست گروهی که در بخش پژوهش به کار مشغولند همانند اعضای آموزش و یا اعضای هیأت علمییک دانشکده رفتار کنند.
با عنایت به مطالب ذکر شده مهمترین مسئلهای که در این کتاب بررسی میشود این است که به طور کلی در دانشگاههای ایران چه نوع فرهنگی حاکمیت دارد؟ برای شناخت فرهنگ سازمانی، مدلها، الگوها و چارچوبهایی توسط صاحبنظران علوم اجتماعی و مدیریت معرفی شده است. به عنوان مثال، ادگارشاین بر این باور است که فرهنگ سازمانی دارای سه لایه مفروضات اساسی، ارزشها، و مظاهر فرهنگ میباشد. مفروضات اساسی، بدیهیترین و ذهنیترین لایه فرهنگ است. در حالی که مظاهر فرهنگ ملموس بوده و همه پدیدههای قابل مشاهده در سازمان را شامل میشود. (شاین ۱۹۹۲، فرهی، ۱۳۸۳).