از آنجا که تحقیقات میان رشتهای در سالهای اخیر رواج بسیاری یافته و نتایج ارزندهای در پی داشته و همچنین به دلیل علاقهی شخصی و ارتباط تنگاتنگ و مستقیم ادبیّات و روانشناسی تصمیم گرفته شد تا بر مبنای نقد روانشناسی که از پویاترین و پرکاربردترین رویکردهای ادبی معاصر است و سبب تحوّلی شگفت در خوانش متون ادبی شده است، یکی از آثار کهن ادبی انتخاب و مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.
بسیاری از آثار ادبی زبان فارسی، امکان و قابلیت نقد روانکاوانه را دارند و این باور که این نوع نقد منحصر به آثار ادبی پررمز و راز و پیچیده است، باوری غلط است. نقد روانکاوانه در ادبیّات به صورتهای مختلفی ممکن است، مطرح شود که از بین آنها بازنگری اصول روانشناسانه در خود اثر اهمّیّت ویژهای دارد. این نوع نقد از یافتهها و اطّلاعات روان شناسی برای تحلیل و توصیف حالات روانی افراد استفاده میکند.
سمک عیار قدیمیترین داستان بلند منثور فارسی با نثری ساده و روان است که ریشه در عمیقترین لایههای فرهنگ و زندگی مردم دارد ولی با وجود قدمت، گیرایی و سادگی این داستان، هنوز بسیاری از زوایای آن تاریک و پنهان مانده است و در مورد ابعاد مختلف آن تحقیقات ارزنده و جدیدی صورت نگرفته است.
این روایت، نمونهای کهن از داستانهای عیاری و نمودار رفتار مردم در مبارزه با ظلم و ستم است. تعدد و تنوع شخصیّتها در این داستان از ویژگیهای منحصر به فرد این کتاب است. تمام این داستان حول جستجوی عاشقانهی خورشید شاه و فرزندش فرخروز به یاری گروه عیاران برای یافتن معشوقانشان است و زنان به عنوان پدیدآورندگان ماجراهای اصلی، حضوری پررنگ و متفاوت در کل داستان دارند. بر همین اساس، زنان این داستان در دورهی پادشاهی فرخروز بر اساس یافتههای مکتب روانشناسی تحلیلی یونگ مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفتند تا به این وسیله ابزار و وسایل لازم برای تفسیر و خوانش بهتر این متن کهن ادبی فراهم شود و جنبههای نمادین و سمبولیک آن آشکار شود هر چند که در نگاه اوّل، گزارههای روانشناسی در سمک عیار چندان آشکار نیست ولی این داستان به ظاهر ساده علاوه بر روساخت آشکار خود، معانی عمیقی را در خود پنهان کرده که محصول ناخودآگاه جمعی هستند.
این کتاب در چهار فصل تهیّه و تدوین شده است:
فصل اول اختصاص به کلیات و تعاریف بنیادین مکتب روانشناسی تحلیلی یونگ دارد که ضمن مروری کوتاه به زندگی و مکتب او، مباحثی چون شخصیّت، خودآگاه، ناخودآگاه، جریان فردیت، آرکیتایپها، اسطوره، رویا و سمبول در آن مطرح شدهاند. مباحث ذکر شده در این فصل، مفاهیمی هستند که در فصل تحلیل مورد استفاده قرار گرفتهاند.
فصل دوم مروری بر ادبیّات عامیانه با تکیه بر قصهی سمک عیار است. این فصل در ۳ بخش تنظیم شده است که مؤلف در بخش اوّل با استناد به منابع ادبیّات داستانی به تعریف ادبیّات عامیانه و ذکر انواع آن بهویژه قصه و بیان ویژگیهای قصههای عامیانه، انواع قصههای بلند عامیانه و هدف و کارکرد روانشناسی قصهها میپردازد. در بخش دوم نگاهی گذرا به داستان داشته و به بیان موضوعاتی دربارهی کتاب سمک عیار از لحاظ تاریخچهی تألیف کتاب، ویژگیهای زبانی، موضوع، راوی، اسامی خاص شخصیّتهای داستان و دین آیین آنها میپردازد؛ ضمن آن که با توجه به موضوع کتاب در بخش سوم، نقش و جایگاه زنان در این داستان بررسی میشود. این فصل به منزلهی آشنایی مقدماتی خواننده با داستان و زمینهای برای ورود به بخش تحلیل است.
امّا در فصل سوم که اصلیترین قسمت و حاصلکار مؤلف است به تحلیل شخصیّت زنان برجسته و کلیدی داستان با تکیه بر مباحث روان شناسی میپردازد. این فصل هم مشتمل بر ۳ بخش است: در بخش اوّل به دلیل آن که سمک عیار داستانی عاشقانه – حماسی است و عشق یکی از بنمایههای اصلی داستان است که در پیشبرد جریان فردیت نقش ویژهای دارد، کیفیت این عنصر در شخصیّتها بررسی میشود و سپس صور آرکیتایپی چون آنیما، آنیموس، سایه، نقاب، مادر مثالی و پیر خرد که نمونههایی در داستان دارند با تکیه بر نظریات یونگ شناسایی میشوند. هدف از این بخش تلاش بر تشریح زوایای تیره و تار شخصیّت زنان داستان با هدف روانکاوانه و آشکارسازی درونههای ناخودآگاه و صور آرکیتایپی است که یونگ آنها را مطرح کرده است و در تحلیل داستان مورد استفاده قرار گرفتهاند چرا که شناخت واقعی هر اثر در گرو شناخت بن مایههای موجود در آن است؛ گزارههایی که ضمن داشتن بسامد بالا سبب جذب خواننده میگردند.
بخش دوم به تحلیل شخصیّت زنان برجسته و کلیدی داستان براساس کهن الگوهای «شینودا بولن» اختصاص دارد. بولن تحقیقات و مطالعات وسیعی را در مورد رابطهی بین کهنالگوها و نمادهای اسطورهای انجام داده است. او دیدگاه جدیدی از زنان ارائه داده است که شالودهاش بر انگارههای زنانه استوار است. به عقیدهی او هر زن قهرمان اصلی زندگی خود است و در درونش ابعاد اسطورهای وجود دارد؛ نیروهایی که سبب تفاوتهای شخصیّتی در آنها میشود(بولن، ۱۳۸۶، ۹). در این بخش ضمن معرفی کامل زنان، کهنالگوی مسلط بر روان هر زن معرفی شده و علّت تطابق زنان داستان با این خدابانوان بیان میشود.
در بخش سوم، داستان از دیدگاهی ساختارشکنانه بررسی میشود و علّت خلق زنان عیار توسط راوی با تکیه بر اصولی چون جبران، تضاد، پیشرفت و بازگشت بیان میشود و مشخص میشود که آفرینش این دسته از زنان محصول ناخودآگاه جمعی راوی است که در واقع جبران فقدان زن در آیین عیاران است که ریشه در میترائیسم دارد چون در تاریخ هر وقت خلایی احساس شود در دوره بعد ناخودآگاه آن را جبران میکند.
در این کتاب قصد بر آن نبوده که به همهی جوانب کار یونگ پرداخته شود چون جستجوی تمام مباحث روان شناسی کار آسان و علمی نیست و فقط به اصول بنیادی این مکتب که در این داستان، شواهد و مصداقهایی دارد، پرداخته شده است.