"لئوناردو داوینچی" می گفت که نقاشی چیزی اندیشگون " cosa mentale" است.این حکم تکرار مفهومی نوافلاطونی،قاعدۀ همگانی و پذیرفته شدۀ زیبایی شناسی در ایتالیایی دوران رنسانس بود: زیبایی تنها در ذهن واقعیت دارد.واقعیتی که بیرون از ما حضور مادی و معنوی ندارد،در ادراک ذهنی ما آفریده می شود و اگر این آفرینش با آرمانی اخلاقی پیوند یابد نتیجه چیزی زیبا خواهد بود... همچنین:..."تصویرهایی که لئونارد می کشد دارای دو منش هستند.از یک سو بیان گر توانایی هنرمند در نظارۀ از خارج به چیز هایند،
نظاره ای که انگار از فراز این جهان انجام می گیرد و از سوی دیگر دو تأثیر هم زمان اما متضاد بر ما می گذارند. امکان ندارد که بتوانیم در مورد تأثیر نهایی این پردۀ لئوناردو سخن بگوئیم.حتی نمی توانیم بگوییم که عاقبت آیا این زن را دوست داریم یا نه،آیا آدمی جذاب است یا دوست نداشتنی.هم زیبایی وصف ناپذیری دارد و هم چیزی زننده و شیطانی...
او چیزی از شکل افتاده اما به هر حال زیبا دارد..."