- از متن کتاب:
با آغاز قرن بیستم هنگامی که نسل بعد به مسئله عشق، میل جنسی و ازدواج توجه نشان داد، دو ژانر بیش از دیگر سبکهای ادبی محبوبیت یافت: اول، داستانهای عاشقانه «پاک» (بدون اشاره به روابط جنسی) که با تعهد به الزامات اصلاحی، سیاسی و ملی و با چنین انگیزههای نوشته میشدند؛ و دوم، داستانهایی اخلاقی با مؤلفههای جنسی که درمورد فساد شهری و مردان سودجو هشدار میدادند، مردانی که در بستر اجتماعی جدید که مبتنی بود بر روابط زنان و مردان غریبه از زنان جوان و خام (زنانی که اغلب از مهاجران روستایی بودند) سوءاستفاده میکردند. این نوع داستانها در بسیاری از جراید نوظهور بهشکل دنبالهدار منتشر میشد و همانگونه که کامرون امین بهدرستی استدلال میکند، هردو ژانر در سنت ادبیِ تعلیمی ایرانیاسلامی وجود داشته است. اینگونه داستانها در صدر داستانهای عبرتآمیز، خواه سیاسی یا اخلاقی، بودهاند.
منطق رواییِ هردو ژانر بر پایه داستانهای عشقی تراژیک بود. در داستانهای سیاسیفرهنگی، مثل عروسی مهرانگیز و داستان رقتانگیز، عشق رمانتیک در قالب تراژدی دستمایه نقدی مدرن قرار میگرفت که در آن نویسندگانِ تجددخواه، با آوردن شواهد سیاسی و فرهنگی، احتمالِ پایانی خوش را برای عشق رمانتیک بعید میدانستند و موانعی را بر سر راه پیوند زن و مرد متجدد ایدئال برمیشمردند. این موانع عبارت بودند از تصورات کلی موجود درباره ازدواج، نظارت والدین بر انتخاب همسر، روابط و انتظارات میان زن و مرد، فقدان آموزش مدرن برای زنان و اختیارات نامعقولی که دین و حکومت به مردان میدادند، که همه از شیوههای حکومتهای خودکامه برای اعمال سلطهشان بود. بدینترتیب ناکامی در میل جنسی در این متون در خدمت برانگیختن نوع متفاوتی از میل در خواننده به کار گرفته میشد: میل به تغییرات و دگرگونیهای فرهنگی و سیاسی. نویسندگان در تحریکهای تجددخواهانهشان با پایانهای تراژیکِ این داستانها فرجامهایی خوش را در آینده پیشبینی میکردند. در صورت برکناری حکومت مستبد، اصلاح نظام آموزشی و حقوقی یا تحولات فرهنگی در حوزه جنسیت و تمایلات جنسی میشد این داستان را با پایانی خوش از نو نوشت. ازاینرو این پایانهای تراژیک امکان خوشبختی را نیز در دل خود داشتند.
در ژانر دوم، یعنی رمانهای اخلاقی، مردهایی سنگدل با هدف برقراری رابطه جنسیِ نامشروع از اشتیاق زنان جوان سادهلوح برای داشتن رابطه عاشقانه سوءاستفاده میکردند. یکی از اولین داستانهایی که در این ژانر نوشته شد داستان عروسی مهرانگیز به قلم یحیی میرزا اسکندری بود. داستان عشق دروغین، و چنانکه خود نویسنده میگوید، تراژدی در چهار مجلس، در سال ۱۲۸۸ شمسی نوشته شد و در سال ۱۳۰۲ شمسی، پس از مرگ نویسنده، در مجله جمعیت نسوان وطنخواه در قالب داستان دنبالهدار منتشر شد. این داستان، که گویا در نوبت اول با عنوان درخورِ توجه ازدواج اجباری منتشر شده بود، برای دومینبار منتشر میشد. اسکندری در مقدمه مینویسد که تنها هدفش از نوشتن این نمایشنامه «نشاندادن ظلم و ستمهایی است که مردهای شهوتران بر زنان این کشور روا میدارند، زنانی که معلمهای کودکان وطن و پایهگذار تمدن هستند.» در همین مجله، داستانی کوتاه از نویسندهای به نام ساسان کیا آرش به اسم «سوگواری دختر بدبخت» منتشر شد. در این داستان دختر جوان زیبایی عاشق مرد جوان شهوترانی میشود و با او ازدواج میکند. مرد پس از شش ماه دختر را ترک میکند، اکنون دختر طلاق گرفته است و از خود میپرسد حالا که او تنها هدیه طبیعت، یعنی بکارتش، را از دست داده است آیا زندگی ارزش زیستن دارد. تصمیم درمورد ارزش زندگی دختر بر عهده نویسنده است: داستان با خودکشی دختر به پایان میرسد...