0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  گالری اجساد نشر چشمه

کتاب گالری اجساد نشر چشمه

کتاب متنی
نویسنده:
درباره گالری اجساد
قاچاقچی‌ها به او گفته بودند صبر کن زمستان بیاید، در زمستان مرزبان‌ها تنبل‌ترند. دو زمستان گذشته بود. دو زمستان برای پناهجویی که از موطنش گریخته یعنی عبور از دو مرز. از سلیمانیه‌ی عراق به ایران و از ایران به ترکیه و حالا نوبت بلغارستان. در امتداد رودخانه‌ای در جنگل راه افتادند، با یک کوله‌پشتی و کمی پس‌انداز و چند خرت‌وپرت سبک. نصف مسیر را رفته بودند که سربازان بلغار سر رسیدند. اسلحه را نشانه گرفتند بالای سرش و گفتند تا کمر بنشین توی آب. نه‌تنها به او که به نیجریه‌ای‌ها و پاکستانی‌ها و دیگر عراقی‌ها هم. زمستان بود و برف کوه‌های مرز بلغارستان و ترکیه را پوشانده بود و شب بود و آب یخ بود. آقای شاعر و نویسنده و فیلم‌ساز هر چیزی را تصور کرده بود جز این یکی. اما وقتی پای یک انتخاب در میان باشد، شوقِ حیات همواره پیروز است. نیم‌ساعت نشست توی رودخانه‌ی وحشی. شش ماه در کارگاه‌ها و رستوران‌های استانبول کار کرده بود تا پول قاچاقچی را تأمین کند و حالا دوباره باید برمی‌گشت به خاک ترکیه که روی خوش به هیچ پناهجویی نشان نمی‌داد. بلغارها همه‌چیز پناهجوها را گرفتند. حتی از کفش‌های یکی خوش‌شان آمد و از پایش درآوردند و لبخند زدند. راهِ آمده را برگرداندند و آن‌ها را تحویل مرزبانی ترکیه دادند. طوری او را زده بودند که تا مدت‌ها فراموش نمی‌کرد. دوربینی هم نداشت که به سیاق چند سال پیش مستند کند. همان مستندهایی که درباره‌ی فقر و فرودستی مردم عراق و استبداد صدام حسین ساخته بود و دستگاه اطلاعاتی رژیم بعث را حساس کرده بود. اتهام زده بودند که کمونیست است و معاند است. آن روزها در بیست و هفت‌سالگی‌اش گریخته بود به سلیمانیه در شمال عراق و اسمش را تغییر داده بود به آزاد عثمان و همچنان می‌نوشت و می‌ساخت و می‌سرود. با اسم جدید دیگر نگران خانواده‌اش در بغداد نبود. در سلیمانیه فیلمی ساخت در محکومیت کُشتار کُردها به دست حکومت صدام حسین. چند مقاله و یادداشت هم نوشت و سایه‌ی تعقیب دوباره بر زندگی‌اش افتاد. دستگاه اطلاعاتی حکومت بعثی ردش را گرفته بودند. می‌دانست که تنها میراث سرب مرگ است و چاره‌ای جز گریز نبود. از کوهستان‌ها رد شد و رسید به خاک ایران. آن شب که در رودخانه‌ی یخ‌زده ماتش برده بود فکر کرد شاعرتر شده اما کسی به او نگفته بود که زندانی در شب زندانی‌تر است و زندان‌بان، زندان‌بان‌تر.
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
1.۰۱ مگابایت
تعداد صفحات
157 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۵:۱۴:۰۰
نویسندهحسن بلاسم
مترجمایمان پاکنهاد
ناشرنشر چشمه
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۴۰۱/۱۲/۱۵
قیمت ارزی
5.۵ دلار
قیمت چاپی
85,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۱.۰۱ مگابایت
۱۵۷ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
3.4
از 5
براساس رأی 8 مخاطب
5
50 ٪
4
0 ٪
3
12 ٪
2
12 ٪
1
25 ٪
2 نفر این اثر را نقد کرده‌اند.
5

هنوز نخوندم ولی تعریف زیادی از کتابش شنیدم و قطعا تا دو روز اینده شروع میکنم به خوندن

3

عکس تتلو رو گذاشتن جلد کتاب

3.6
(9)
49,500
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
گالری اجساد
حسن بلاسم
نشر چشمه
3.6
(9)
49,500
تومان