کریم نصر، در هنر معاصر ایران نمونه کمنظیری از نقاشی است که با تفوق اندیشه و تعقل بر بیان و احساس هنری خالق آثاریست که زیست و باورهای شخصیاش را بازتاب میدهد. او مرزهای زیباشناسی را در بطن مضامین و محتوایی میآفریند که اندیشه اجتماعی او را شکل میدهد.
کریم نصر، هنرمندی اندیشمند است، مبهوت فضای هنر معاصر ایران نشده و هرگز شیفتگی به امر زیبا به مثابه اصلی مهم در خلق آثار او معنا نیافته است. بههمین دلیل آثار او در قلمرو معنایی و مفاهیم درون اثر قابل تحلیل و بیان است. نقاشیهای او از هر ترفندی برای خلق زیبایی صرف به دور است. با این وصف آثار او در لایههای چندگانه معنا، مخاطب را با خود درگیر میکند تا در باز تعریف معنایی درونی اثر به لایههایی خلاقانه از زیبایی آثار او دست یابد. نقاشیهای کریم نصر، تصویر بینقاب اندیشههایش است. این آثار نشان از رنجها، ناملایمات، تناقضها و بدخیمیهای جامعهای دارد که او در تلاش برای شناخت عمیقتر آن است. نقاشیهای کریم نصر همواره چیزی را نمایندگی میکنند که از واقعیت برداشت شده است. او خالق واقعیتهای جهان انتزاعی و ذهنی نیست، پیوند او با عرصه اجتماع و فلسفهای که متعهدانه خود را در هر دوره زمانی بازسازی و نوآور میکند، مستحکم و مداوم است. او در زمانهای زیست میکند که هنر در تلاطمات بین مفهوم کالایی بودن و رسالت هنرمند در نوسان است و اندیشه کاپیتالیستی بر شئون زیست هنری ما ـ در ایران و جهان ـ مسلط است. او همواره از «شرایط حاضر» دوری کرده است و به روالهای معمول تن نداده است. به همین معنا رفتارهای نقاشانه او رادیکال و پیشرو بوده است. (این ویژگی در کارهای تصویرسازی کریم نصر در سالهای دور نیز مشهود بود.) خصیصهای که به نحو اجتنابناپذیری موجب شده تا درک آثار کریم نصر نیازمند شناخت وجوه فکری او در برخورد با سیاست، اجتماع، هنر و تاریخ باشد. برهمین منوال زاویه نگاه او در هر دوره کاری برخاسته از این مضامین، دریچههای تازهای بر بیننده میگشاید. نگاه او از بالا بر خیابانهای شهر (نقاشی خیابان ولیعصریا نقاشی تأتر شهر) و یا نگاه مستقیم او به طبیعتهای سوخته ویران شده، به دیالکتیک و درهمتنیدگی محتوا و فرم انجامیده است. بههمین دلیل کریم نصر را باید از جمله نقاشانی دانست که خود را از نظریههای رایج در زیباییشناسی معاصر رها کرده و خلق اثر هنری را متکی برهم استواری محتوا و فرم بهعنوان مفاهیم یگانه دانسته است.