دینمداران همواره در جستوجوی راههایی بهتر و کاراتر برای تبلیغ، آموزش، انتقال و نهادینهسازی باورها و انگارههای دینی در نسل بعد بودهاند. در میان احادیث بهجایمانده از پیامبر و ائمه، موارد فراوانی دربارهی چیستی، چرایی و چونی این انتقال و آموزش به چشم میخورد.
در کشور ما نیز بهدلیل اکثریت دینمداران، از دیرباز انگیزه و دغدغهی جدی برای تبلیغات دینی به کودکان و نوجوانان وجود داشته است. در دهههای اخیر که حکومت رسماً به ریشهها و اهداف دینی منسوب بوده است، میزان این تبلیغات، خواه با اهداف اعتقادی و ترویج و تعمیق باورهای دینی و خواه با اهداف سیاسی (تحکیم پایههای حکومت موجود)، مضاعف شده است. اما پرسشی که دستاندرکاران تبلیغات دینی با آن مواجه هستند این است که این تبلیغات تا چه اندازه با توفیق همراه بوده است؟ اگر هدف غایی تبلیغات دینی برای کودکان و نوجوانان را چنین فرض کنیم که این تبلیغات میکوشند کودکانی تربیت کنند که در باطن به باورها و اعتقادات دینی مؤمنتر و در ظاهر به شعائر و نشانههای دینی پایبندتر باشند، تا چه حد این کوشش به نتیجهی مطلوب نزدیک شده است؟