این نوشتار به مطالعه بخش اول نقد قوه حکم کانت میپردازد (که از این پس آن را «نقد سوّم» میخوانیم) و با عنوان «نقد حکم زیباشناختی» را برخود دارد. دغدغه اساسی این کتاب تفسیر آن چیزی است که به تحقیق مهمترین موضوعِ زیباییشناسی کانت است؛ یعنی مفهوم هماهنگی آزاد خیال و فاهمه. کانت در «نقد حکم زیباشناختی» معتقد است که یک شیء زیباست (از لحاظ زیباشناختی گزینه خوبی برای ارزیابی است) اگر و تنها اگر لذتی به ما بدهد که منشاء آن حالتی ذهنی شبیه به شناخت باشد. این حالت ذهنی، هماهنگی آزاد خیال و فاهمه نامیده میشود. او معتقد است که اگر و تنها اگر لذت زیباشناختی ما مبتنی بر این حالت باشد، میتواند احکام ذوقی ما را آن سوی ذهنیت محض برده و ادعایی کند که برای تمام کسانی که اعیان زیباشناختی را بهدرستی ارزیابی میکنند، معتبر باشد. او از این طریق تلاش میکند تا نوعی عینیت را برای احکام زیباشناختی توجیه کند.
کانت معتقد است که احکام ذوقی وضعیتی خاص به خود میگیرند از این جهت که هم جایگاه آنها میان ذهنیت محض و عینیت مطلق است. او بر آن است تا به شیوهای شاید بی همتا در تاریخ فلسفه، از این عقیده دفاع کند که احکام زیباشناختی «کلیت ذهنی دارند». آنها ذهنیاند زیرا مبتنی بر احساس لذتاند. اما بهزعمِ وی احکام زیباشناختی بر چیزی بیشتر از این دلالت میکنند. در حکم زیباشناختی نهتنها ادعا میشود که شیء لذتبخش است بلکه همچنین ادعا میکنیم که آن شیء بهصورت کلی لذتبخش است. این ادعای کلیت است که حکم زیباشناختی را نسبتاً شبیه احکام عینی، تجربی میسازد. نهایتاً دیدگاه کانت مبتنی بر این ادعاست که احکام زیباشناختی بهصورت کلی معتبرند زیرا آنها حاکی از این واقعیتند که هماهنگی آزاد خیال و فاهمه بهنحو کلی لذتبخشاند.