شعر فارسی واگویههای غریب حنجرهی زمان است که صدای زخمخورده شاعران پارسیگوی را در انعکاس درههای فراموشی، باز میسراید و گلوی اندیشه را در تماشاگه بلوغ و تناوری، تازه نگه میدارد. نوسان تغییرات ملموس آنکه آمیخته با فرهنگ و اندیشههای اجتماعی مردم دوران خویش است، این زبان فخیم را روشنگر کشف بسیاری از مناسبات گذشته نموده است و وقایع تاریخی و سلوک اجتماعی مردم زمان خود را در زیرلایههای نازک خویش پنهان دارد و همین وسعت درونی و ظرفیت و قابلیت حفظ همهجانبه معارف است که آنرا نمود برتر ادبیات یک سرزمین، آیینه تمامنمای فرهنگ و سنگ صبور دلهای عاشق و دلدادگان از جان گذشته نمودهاست.
شاید نوسان کشدار ثانیهشمار ساعتها هم لحظههای تبدار بلوغ دخترانگیهای یک نوجوان را آنگونه که باید، در هجوم روزمرگیهای ماشینی به تماشا ننشینند که جان گرفتن واژهها در ترکیبهای سرد، روحنواز میشوند و گرمای مطبوع خورشید را بر ذرهی وجود چنان میتابانند که در رقص غبار، سماعی دلنشین در محضر عشق را به تجربه بنشینی و سرسختی ملموس آهن و سنگ و سیمان در زیر روکشهای جذاب سرامیکهای منقش، از در حصار کشیدن روح معصوم و کودکانهات عاجز بماند.
در حجم وخیم و تأسفبار اندوختههای علمی کتب درسی و کمکدرسی یک نوجوان، گاهی نفس در تنگنای نای سر بر نیاورده، از بلوغ زودرس باورها و هجوم بیمهابای استرسها از تکوتا میافتد و تو در ناخودآگاه رنجورت در گرههای وانشده سرخوردگیها حبس میشوی تا روانشناسان برای رمزگشایی دلتنگیهایت مدام سریال کودک درون و خواستههای بجا و نابجایش را بر صفحهی ذهن خستهات اکران کنند.
شعر برای من پاسخی است به حجم وسیع همهی ندانستههایم، که نه کمند و نه محدود به حیطهی خاصی از راز بزرگ خلقت و نه، تنها یک علامت سؤال بیخاصیت که شور برانگیز است و کاشف، و پاسخی که شعر به من میدهد مثل خودش که در سیطرهی کهنگی نمانده و مسیر بلوغ را از تولدش در «بوی جوی مولیان» رودکی و حماسهسراییهای ماندگار فردوسی، از میان تصنع نثر سبک عراقی و سجع سعدی و فن پیچیدهی بیان خاقانی تا ظهور سبک هندی و شکستن مرزهای قافیه توسط نیما در شعر نو تا غزل- مثنوی سراییهای شاعران معاصر طی میکند، تازه است و رمز سالم زیستن یک روح دخترانه در میان تمام مانکن زیستنهای انسانی.
من شعرهایم را وقتی سرودهام که فلسفه در وجودم هنوز شکل خودآگاه نگرفته بود و ارسطوی درونم در تقسیمبندی علوم، منطقی برای شناسایی نوع و جنس یا تشخیص کل از جزء ارائه نداده و حتی هنوز مشاور ادبیام، ذهنم را از شرح تغییر سبکها و دورههای ادبی پر نکرده و چیزی از اوزان عروضی و رعایت وزن و مشکلات قافیه جز در محدودهی کتب درسی نخواندهام.