مارکس همزمان مبارز و دانشمند بود؛ و آیا میتوان بین نوشتههای هر یک از این دو وجه تمایز قائل شد؟ این کتاب میکوشد تا به چنین مسئلهای از بطن وجوه علمی آثار مارکس، و تا جایی که ممکن است با نمایان کردن انحراف غایتشناختی آن، یعنی غایتی که او برای تاریخ بشر در نظر گرفته است، بپردازد.
رویهای از این دست به ما امکان میدهد تا بتوانیم به پرسشهای پیش رو پاسخ دهیم: چه چیزی از نقد نظام سرمایهداری توسط مارکس باقی مانده است؟ چگونه میشود نقد نظام سرمایهداری را در عصر حاضر و در جوامع صنعتی پیشرفته و حتی در حوزههای پیرامونی تحت سلطه به کار برد؟
جامعهشناسی محاط در آثار مارکس و تألیفاتی که بعداً به توسعۀ آن پرداختند، و بهویژه مفاهیم بنیادین آنها میتواند بر نظریۀ بهرهکشی مبتنی باشد (فصل یکم). مارکس و انگلس در کارگاههای کوچک و سپس در کارخانه به شیوههایی از جامعهشناسی نزدیک میشوند که بعد از آن و در نیمۀ دوم سدۀ بیستم جامعهشناسی کار نامیده میشود (فصل دوم). اما نظریههای مطرح شده دربارۀ طبقات اجتماعی و دولت هستند (فصل سوم) که بیشترین تأثیر را بر جامعه شناسی مدرن گذاشتهاند (فصل چهارم). و در پایان و فراسوی نقد ایدئولوژی و از خود بیگانگی، فصل پنجم به سهم مارکس در نظریۀ شناخت اشاره میکند.