تغییرات مهم و اساسی در فرد یا مجموعهای از افراد چگونه ایجاد میشود؟
احتمالاً شما هم تاکنون به این موضوع فکر کردهاید که واقعاً چرا ایجاد و اِعمال تغییرات در یک جامعه، کار بسیار دشواری است؟ این جامعه میتواند شامل اهالی یک شهر یا کشور، کارکنان یک سازمان یا شرکت و حتی اعضای یک خانواده باشد. موضوعی که اکثر افراد بر سر آن به اتفاق نظر رسیدهاند این است که اساساً اِعمال تغییرات امری بسیار دشوار است.
چیپ هیث در کتاب خود با نام «کلید را بزن» این مسئله را به خوبی مورد بررسی قرار داده است.
موضوع دیگری که از نظر افراد دغدغهای جدی برای ایجاد تغییرات محسوب میشود، محدود بودن منابع است. نخستین دلیل هیث برای توجیه دشواری تغییرات، ایجاد یک ناسازگاری در ذهن است. روانشناسان به این قضیه پی بردهاند که درون ذهن انسان دو سیستم مختلف وجود دارد که همواره در حال رقابت با هم هستند؛ یکی منطقی و دیگری احساسی!
نبرد بین این دو سیستم برای تغییر، باعث دشواری این فرآیند میشود. منطق، خواهان تغییرات است و احساس چون به دنبال وابستگی و دوام است، مخالفت میکند. به این ترتیب هر کدام پیروز شوند، نتیجه دلخواه خود را رقم زدهاند.
به عنوان مثال شما تصمیم میگیرید ساعت ۶ صبح روز جمعه برای کوهنوردی از خواب بیدار شوید. صبح روز جمعه میرسد و ساعت شما زنگ میخورد. شما هم مثل ۹۰ درصد افراد محال است تخت گرم و نرم خود را ترک کنید و در هوای سرد به کوهنوردی بروید. انگار یک فیل بزرگ در تخت دراز کشیده که بلند کردنش عملاً ممکن نیست. در این شرایط چگونه میتوانید بر خود و وسوسهی تخت غلبه کنید؟! اما اگر در همان لحظه به شما بگویند چای تازهدم یا صبحانهای که به شدت آن را دوست دارید، آماده است چه؟ بعید است چنین پیشنهادی را رد کنید!