روابط بینالملل عرصۀ تعامل کارگزارانی است که به نمایندگی از دولتهای خود و در جهت برآوردن منافع آنها اقدام میکنند. طبق این تعریف، روابط بینالملل محیطی اجتماعی است و بنابراین پدیدههای مرتبط با آن همانند دیگر پدیدههای اجتماعی دارای پیچیدگیهای زیادی هستند. برای درک این پیچیدگیها، به استخراج الگوها و قواعدی که قابلیت تعمیم داشته باشند و بتوانند موارد نسبتاً زیادی را نمایندگی کنند، نیاز داریم. تلاش رشتۀ روابط بینالملل در راستای شناسایی این الگوها و قواعد، با هدف ایجاد پیوندهای منطقی میان عوامل مؤثر و رویدادهای بینالمللی و درنهایت نظریهپردازی و مفهومسازی برای فهم مناسبتر آنهاست. در واقع نظریهها که حاصل پیوند منطقی مجموعهای از مفاهیم هستند، تصویر فشردهای از نحوه و شرایط شکلگیری یا وقوع پدیدهای خاص را ارائه میدهند. در علوم اجتماعی به طور عام و روابط بینالملل به طور خاص، تحت تأثیر جهانبینیهای مختلف، نظریههای متنوعی وجود دارد که هرکدام به شیوهای متفاوت به پدیدهها مینگرند. نظریهها را به عینکهایی با رنگهای متنوع تشبیه کردهاند که با برگزیدن هرکدام از آنها، پدیدهها به رنگ و شکل خاصی نمایان میشوند. بدون فهم نظریههای روابط بینالملل، درک پیچیدگیهای این عرصه امکانپذیر نیست. در چنین شرایطی، نه تنها در رشتۀ روابط بینالملل، بلکه در رشتههایی که بهنحوی یا از منظری با روابط بینالملل همپوشانی دارند و فهم این عرصه برایشان ـچه به لحاظ نظری و چه به لحاظ کارکردی و عملیـ اهمیت دارد، شناخت نظریههای روابط بینالملل ضرورت دارد. در واقع نظریههای روابط بینالملل ابزارهایی برای سادهسازی امور هستند و امکان متمایز کردن مسائل بااهمیت را از امور حاشیهای و بیاهمیت فراهم میآورند. علاوه بر نظریهها، رویههای کنش بازیگران بینالمللی که رویدادها و تحولات سیاست بینالملل را رقم میزنند نیز حائز اهمیت ویژه است. در واقع تلاش ما این است که با استفاده از نظریههای روابط بینالملل، رویههای کنش بازیگران را بهگونهای تبیین کنیم که قابلیت بیشتری برای توصیف، تبیین و پیشبینی تحولات سیاست بینالملل به دست آوریم.
-قسمتی از متن کتاب