فخری قالب کار و روش بیان خود را سفرنامه گونهای قرار داده است که دو همراه یکی جوانی به نام ابنتراب و دیگری خردمند روزگار به نام عقیلالدین، در هفت کشور سفر میکنند. در سفر هفت کشور، شش مسافت مطرح است بدین معنی که میان هر یک از دو کشور فاصلهای هست بیابان مانند که آن را یک مسافت دانسته و در هر یک از مسافتها میان دو همراه صحبتهایی به میان میآید.
فرمانروای کلّ سرزمینهای عالم سلطان عادلشاه است که برای هر کشوری پادشاهی را برگزیده است. پادشاه کشور نخست کیوانبخت، کشور دوم برجیس، کشور سوم بهرام، کشور چهارم بیضا، کشور پنجم زهره، کشور ششم سهمخوی و کشور هفتم قمرالدین نام دارد.
یکی از امرای مقرّب سلطان عادلشاه، خواجه رغام نام دارد که از همسر شدن او با زلال، دختر ملک دریابار، پسری زاده میشود که ابنتراب نام میگیرد و این فرزند چون به مرتبه رشد میرسد، هوس سفر هفت کشور به دلش چنگ میزند. خواجه رغام به این سفر رضایت نمیدهد و بخشی عظیم از متن داستان به مباحثه و مجادله ابنتراب و پدرش، خواجه رغام، اختصاص دارد تا سرانجام خواجه رغام به سفر فرزند راضی میشود و سلطان عادلشاه، پادشاه کلّ هفت کشور، وسایل سفر ابنتراب را فراهم میکند و خواجه عقیلالدین را که از حکمای زمانه خود بود همراه وی میسازد.
پیش از رسیدن به کشور اوّل، عقیلالدین برای ابنتراب تعریف میکند که هفت منزل را باید گذرانید. به نخستین منزل که میرسند عقیلالدین در پاسخ ابنتراب میگوید نام آنجا منزل وجود است زیرا اولین منزلگاه از راه کاروانی مُلک عدم است و نام منازل دیگر را بیخودی، لعب، شباب، صلاح، فنا و بقا آورده است. در حقیقت خواسته است حالات آدمی را در دوران حیات به ابنتراب یادآور شود.
پس از آن در پاسخ ابنتراب که پرسیده بود «انسان کامل» کیست به نقل قولی از عزیزِ نَسَفی بر مبنای مبداء و معاد او میپردازد که عبارت است از: «انسان کامل آن است که به شریعت و طریقت و حقیقت حال پیغمبر است» (گ ۴۹ الف).
چون ابنتراب میپرسد این سعادت به که روی میآورد، عقیلالدین میگوید آن که دارای هفت صفت باشد: خدمت، ادب، تواضع، حلم، صلاح، قولِ راست، افعال نیکو. به هر حال مجموع همین مراحل و صفات است که میتوان گفت جنبه عرفانی دارد.
فخری خواسته است داستانی تمثیلی بپردازد که سیر زندگی و اطوار حیات آدمی را در کره خاکی نشان دهد چنانکه در جایی از متن، او و یا کاتب نسخه مرحوم حکمت «ابنتراب» را حضرت آدم(ع) معرّفی کرده است (گ ۱۳ الف). در پایان داستان هم آمده است: «این بود قصه آدم که درین صورت بازنموده آمد» (گ ۱۷۶ الف).
ابنتراب قهرمان اصلی داستان است. او به هر کشوری که میرسد با پادشاه آنجا همنشین و همسخن میشود و به تناسب موارد با افراد مختلفی که اغلب دارای نامهای غیرمتعارف بودهاند به مباحثه میپردازد و به هر مناسبت حکایت یا حکایاتی در میان سخن ذکر میشود و مضامینی که جنبه اخلاقی یا اجرایی دارد، خاصّه در اصول کشورداری، بیان میگردد.
داستان هفت کشور به شیوه معمول داستانهای تعلیمی ادب فارسی، به روش حکایت در حکایت پرداخته شده است. در حقیقت کشورها، منزلها و مسافتها در این کتاب عنوانهایی هستند جانشین اصطلاحاتی مانند جزو، باب، فصل و...
این کتاب از لحاظ اینکه شمار بسیاری از حکایتهای تاریخی یا غیرواقعی، ایرانی و یا دینی و اخلاقی را در بردارد حایز اهمیّت است و فخری در پرداختن آن ازین حیث که به جغرافیا توجه کرده است و سیر آدمی را در هفت کشور کره خاک شرح میدهد، طبعاً در داستانپردازی زبان فارسی بیش و کم نوآوری کرده است. او خواسته است با نثر ادبی اما ساده خود، خواننده را از راه آشنا ساختن با تعدادی داستان و حکایت و روایت که جنبه اساطیری و تاریخی دارد و مباحثات و مناظراتی که ساخته و پرداخته ذهن و قلم اوست، با مباحث اساسی اخلاق و سیاست مُدُن و ندرةً عوالم عرفانی آشنا کند.