شاهنامه جدای از یک اثر ادبی ارزشمند، یک دایرهالمعارف اندیشگانی است از حکمتِ سیاست و کشورداری. این اثر حماسی از یک نظم روان و سلیس و همهفهم برخوردار است؛ اما اغلب مطالبی که ساده مینمایند، راز بزرگ و پیچیدهای در پسِ خود دارند.
راز و پیام بزرگ شاهنامه چیست؟ کیخسرو، رستم یا بوزرجمهر؟
هدف فردوسی، همانگونه که خود در شاهنامه بهروشنی به آن اشاره کرده است، نشان دادن شیوههای کشورداری و نمایاندن کشورداری آرمانی است؛ به رخ کشیدن چگونگی ظهور و سقوط حکومتهایی است که سر بر عرش میساییدند. تعداد ابیات متعلق به شاهان، پهلوانان و وزیران و رایزنان نشان میدهد که شاهنامه بیش از آنکه نامۀ شاهان باشد، بازگوکنندۀ پندار، گفتار و کردار رستمها و بوزرجمهرهاست؛ نمایندگان خرد ستودهشده در شاهنامه. از اینرو، این پژوهش به بررسی نقش این خردمندان و تصمیمسازان عرصۀ سیاسی در داستانهای شاهنامه میپردازد. اینکه چگونه سامان سیاسی ایرانشهر را رقم زدند؛ چگونه شاهان و کشور را از مهلکهها نجات دادند؛ چگونه سرافرازی و سربلندی این سرزمین را سبب شدند؛ و سرانجام چگونه با آنان رفتار شد. اغلب این بزرگان بارها مورد خشم شاهان قرار گرفتند و طرد شدند؛ بیسبب در زندان افتادند؛ درباریان بر آنان رشک بردند و با توطئهچینی اسباب کشتنشان را فراهم آوردند؛ و با دلشکستگی از دنیا رفتند. البته در این راه رسیدیم به دژخردان و بداندیشان تصمیمسازی که با نقشآفرینی خود فجایع دردناکی را در داستانهای شاهنامه رقم زدهاند؛ که اگر نبودند این دژخردان، خردمندی رایزنان نیکاندیش و نیاز شاهان و بزرگان به این خردمندان شاید به این خوبی نمایان نمیشد.
برای انجام دادن این پژوهش، ابتدا شاهنامه را به سه بخش کردیم: پیشاتاریخی، نیمهتاریخی و تاریخی. آنگاه سامان سیاسی هر بخش را ترسیم و نقشآفرینان هر دوره، خردمند و دژخرد، را معین کردیم. سرگذشت هر یک از آنها را بررسی کردیم؛ تأثیر آنها را بر تصمیمهای شاه سنجیدیم؛ و به سرانجامشان نگریستیم. آنچه مسلم شد اینکه این افراد بهجای آنکه در برابر تصمیمسازیهای خود مسئول و پاسخگو باشند، اسیر بدبینیها و دلنگرانیهای شاهان و توطئهچینی حسودان و رقیبان بودهاند. این نمادهای خرد و خردمندی در شاهنامه همواره با همۀ خدمتی که در حق شاه و کشور کردهاند، ناجوانمردانه طرد، اسیر یا کشته شدهاند. البته هستند در میان آنان کسانی که در عین خردمندی، گرفتار آز و قدرتطلبی شدهاند و دردسرهای بزرگی ایجاد کردهاند؛ که آنها اغلب در دورۀ تاریخی حضور دارند. بنابراین سیر این پژوهش اینگونه است که ما از کالبدشناسی یا کالبدشکافی متن به ژرفاشناسی یا نهادشناسی متن میرسیم.