در سالهای اخیر گسترش جامعهشناسی مصرف با اعتراف به این واقعیت شکل گرفت که زندگی ما صرفاً بر پایه رابطه ما با ابزارهای تولید یا جایی که کار میکنیم تعیین نمیشود. قبلاً، نگاه تولیدگرایانه مدرنیته، ویژگی روابط و تجارب کار را اساسِ شکلگیری حیات اجتماعی میدانست. جامعهشناسان بهطور سنتی تعیینکنندهی اصلی تجارب زندگی افراد را روابط آنها با تولید دانستهاند. با این تفاسیر، تأثیر مصرف غالباً نادیده گرفته شده است. در واقع میتوان
مجموعه روندهایی را شناسایی کرد که به توجه فزاینده به عرصه تولید بهعنوان عرصه کلیدی و سازندۀ روابط اجتماعی مسلط در جامعه معاصر انجامید، و همزمان غفلت نسبی از عرصه مصرف، همراه با عدم مشاهده تغییرات واقعی که طی قرن گذشته در تعادل تأثیر این دو شکل از تعامل با کالاها رخ داده است