آنچه در مورد یک کسب و کار باید بدان توجه شود آن است که یک شرکت یا سازمانی که یک کسب و کار را راه اندازی میکند از افراد و گروههای مختلفی به نام ذینفعان تشکیل شده که تنها در کنار هم و در توازن و هماهنگی با هم میتوانند به اهداف خود چه مادی باشد و یا غیر مادی دست یابند. همهی این ذینفعان نسبت به هم مسئولیتهایی دارند که انجام و رفع این مسئولیتها باعث افزایش کارایی و تشدید انرژی لازم برای تحقق اهداف و خلق ارزش خواهد شد.
یک سازمان نسبت به کارکنان خود برای ایجاد یک محیط خوب کاری (شامل امنیت، بهداشت و سلامتی، ساعات کار، دستمزد،...)؛ نسبت به مشتریان خود برای ایجاد رضایت در آنان و تبعیت از اصول و ارزشهای رقابت منصفانه و نسبت به جامعه برای حفظ محیط زیست، حقوق انسانها، توسعه پایدار،... مسئول است.
وقتی یک شرکت محیط مناسب و مطلوبی برای کارکنان خود ایجاد میکند آنها با کارایی بیشتری کار میکنند. این دیدگاه میتواند به مدیران این بینش را دهد که CSR باعث خلق ارزش هم برای سازمان و هم برای کارکنان میشود. مدیران باید بدانند که CSR چیزی بیش از هزینه، اجبار و اضطرار و عمل خیرخواهانه است؛ CSR میتواند منبع فرصت، نوآوری و مزیت رقابتی.
پرداختن به موضوع مدل کسب و کار با رویکرد مسئولیت اجتماعی سازمان با هدف ارائه راهکار برای خلق سازمانهای مسئول و بالتبع خلق ارزش برای ذینفعان از جمله سهامداران و سرمایه گذاران بوده است و این نکته نیز قابل توجه و اهمیت است که دستیابی به این هدف مستلزم پرداختن به مباحث بسیار گستردهتری در حوزه مباحث مدیریتی و سازمانی از جمله فرهنگ سازمانی، مدیریت تحول، مدیریت منابع انسانی،......
پورتر و کرامر بیان میکنند که «شرکتهای موفق نیاز به جامعهی سالم دارند....، و همزمان، یک جامعهی سالم نیاز به شرکتهای موفق دارد». این موضوع را میتوان به کلیهی ذینفعان درگیر در یک کسب و کار تعمیم داد.